۱۳۸۸ خرداد ۲۹, جمعه

اعتصاب سراسری، تنها راه به زانو در آوردن رژیم خامنه ای

پدران و مادران ما با اعتصاب علیه شاه نتیجه گرفتند. ما هم اگر واقعا تغییر می خواهیم، می توانیم و باید همان شیوه را پیاده کنیم. اعتصاب سراسری کمترین هزینه ی انسانی و قاطع ترین نتیجه ی سیاسی را به دنبال دارد. این راهکار ظرف چند روزماشین سرکوب خامنه ای را مختل می کند بدون اینکه حکومت بتواند از زرادخانه ی آدمکشی خود برای سرکوب جنبش استفاده کند. تظاهرات خیابانی به تنهایی نمی تواند رژیم را به پذیرش خواسته های دموکراتیک مردم در آورد. قدر هم عده ی مخالفان زیاد باشد تا وقتی که اعتراضات محدود به تظاهرات خیابانی است دیکتاتور به رآی مردم احترام نخواهد گذاشت. فاشیسم تا وقتی تیغ اش می برد از خونریزی ابایی ندارد. بنابراین تظاهرات تنها چاره ی کار نیست. اگر واقعا ۱۹ میلیون نفر به موسوی و ۱۳ میلیون نفر به کروبی رآی داده اند در مجموع رای ۳۲ میلیون نفر از جمعیت فعال این کشور توسط حکومت خامنه ای و شرکا ضایع شده.


اقتصاد کشور را این ۳۲ میلیون نفر می گردانند نه آن دو سه میلیون پاسدار و بسیجی مفتخور رژیم. اگر اکثریت مطلق فعالان اقتصادی ایران باید پای رآی شان بایستند. اگر به قدر آن قهرمانانی که جلوی صف تظاهرات جلوی دیکتاتور سینه سپر می کنند شجاع نیستم و از جان مان می ترسیم، سرکار نرفتن که خطرجانی ندارد. گیریم که همه ی این ۳۲ میلیون ضدولایت فقیه نباشند اما همه که مخالف دولت کودتای احمدی نژاد هستند. پس چه توجیهی دارد که برای دولت غاصب و کودتاچی کار کنیم وقتی که دیکتاتور رآی مان را سوزانده و بهترین جوانان مان را به خاک و خون کشیده است؟

برای به ثمر رساندن این جنبش تا خلع دیکتاتور خامنه ای و اراذل اطرافش بیاید از کارخانه،‌ اداره، پادگان، بازار و مدرسه ی خودمان ‌شروع کنیم تا در نهایت یک اعتصاب سراسری را سازمان دهیم. موسوی هم امروز (شنبه) با هشیاری در سخنرانی اش اشاره کرد که اگر مرا گرفتند اعتصاب کنید. به نظر من حتی نباید منتظر شویم تا موسوی را بگیرند و بعد اعتصاب کنیم. اما خود ما مردم اگر اراده کنیم می توانیم بدون نیاز به آقابالاسر شریان های حیاتی دیکتاتوری را ظرف چند روز مختل کنیم و فقط خدمات حیاتی مثل بیمارستان ها و آتش نشانی و خدمات شهری در خدمت این جنبش باشکوه مردمی باشند. هیچ قدرتی نمی تواند در برابر اراده ی ۳۲ میلیون نفر اعتصابی مصمم بایستند. بیایید دست به دست هم دهیم و قرار بگذاریم که از روزی یکشنبه سر کار نرویم. با یک اعتصاب سراسری تومار این حکومت دروغ و جنایت را در هم بپیچیم و خامنه ای ملعون را هم مثل شاه روانه ی زباله دان تاریخ می کنیم. نترسیم ما همه با هم هستیم.


۱۳۸۸ خرداد ۱۳, چهارشنبه


مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی وزیر احتمالی فرهنگ و ارشاد کابینه میر حسین

در حالی که رقابت های انتخاباتی روز به روز داغ تر می شود و انتظار می رود با پخش مناظره های تلویزیونی کاندیداها ، موتور انتخابات شتاب بیشتری به خود بگیرد ، خبرنگار عصرایران به فهرستی دست یافت که در برخی محافل سیاسی اصلاح طلبان به عنوان اعضای احتمالی دولت میرحسین موسوی مطرح می شود.

تأکید می شود که این فهرست ، “رسمی و نهایی” نیست و تلاش خبرنگاران برای تماس با مسوولان ستاد میرحسین و کسب اطلاعات بیشتر در این باره ، تا لحظه انتشار خبر بی نتیجه بود.

با این اوصاف فهرست زیر که در آن برای برخی پست ها بیش از یک نامزد به چشم می خورد به عنوان “گمانه زنی های موجود” منتشر می شود.

در این میان نام مسیح مهاجری مدیر مسئول روزنامه روزنامه جمهوری اسلامی به عنوان گزینه اول وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به چشم می خورد .

معاون اول: محسن رضایی - محمد هاشمی

سازمان تربیت بدنی: ناصر شفق

معاون اجرایی: محمد هاشمی

میراث فرهنگی: حسین مرعشی - علیرضا بهشتی

محیط زیست: فاطمه هاشمی

معاون برنامه ریزی: باقریان

وزیر کشور: عبدالواحد موسوی لاری

وزیر دفاع: امیر علی امیری

وزیر امور خارجه: صادق خرازی - حسن روحانی

آموزش و پرورش: مرتضی حاجی

علوم تحقیقات و فناوری: مصطفی معین - نجفقلی حبیبی

بهداشت و درمان: روح الله امینی

کشاورزی: کلانتری

وزیر نیرو: بی طرف - زنگنه

بازرگانی: هدایت الله آقامیری

اقتصاد: فرشاد مومنی

راه و ترابری: احمد خرم

وزارت دادگستری: رازینی - شوشتری

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی: مسیح مهاجری - معادیخواه - مصطفی تاج زاده - عطریانفر

صنایع و معادن: نعمت زاده - بهزاد نبوی

اطلاعات: یونسی

وزارت کار: جهرمی

تعاون: راه چمنی

ارتباطات: غرضی

سازمان ملی جوانان: ابوالفضل فاتح

منبع: http://teribon.com/1388/03/10/مسیح-مهاجری-وزیر-احتمالی-فرهنگ-و-ارشاد/


توضیح 1: میرحسین موسوی در ابتدای انقلاب سردبیر روزنامه ی جمهوری اسلامی ارگان رسمی تنها حزب رسمی کشور حزب جمهوری اسلامی بوده است.

توضیح ۲: چون امکان لینک دادن یوآرال بالا در بالاترین ممکن نبود مقاله را اینجا پیست کردم.


۱۳۸۸ خرداد ۱۱, دوشنبه

جعبه سیاهی به نام موسوی - هشداری در آستانه ی یک اشتباه فجیع تاریخی


روی سخن من با کسانی است که به خاطر نفرت از نخاله ای به اسم احمدی نژاد می خواهند رای خود را به جعبه ی سیاه میرحسین موسوی بریزند. می گویم جعبه ی سیاه، چون میرحسین موسوی بیست سال از عرصه ی سیاست ایران غائب بوده است. واقعا هیچ کس، حتی اعضای سبز ستادش به درستی این موجود تناسخ یافته را نمی شناسد. همه ی شواهد به طرز نگران کننده ای نشان می دهند که اعتقادات اسلامیستی موسوی از جمیع جهات تفاوت اندکی با تفکراتی جنون آمیز احمدی نژاد دارد و طرفداران هر گونه اصلاحات در حیطه ی آزادی های مدنی و فرهنگی را ناامید خواهد کرد.


چیزهایی که از موسوی می دانیم (یا فکر می کنیم که می دانیم؟)

- موسوی نقاشی می کشد پس باید انساندوست و دارای تبع لطیف باشد:
هیتلر هم نقاشی می کشید و اصلا انساندوست و لطیف تبع بود. نقاش بودن به خودی خود هیچ چیز درباره ی عقاید شخص نمی گوید.

- بعضی از هنرمندان معروف طرفدار موسوی هستند:
تبلیغ یک هنر پیشه برای یک کاندیدا همان قدر دلیل خوبی است بر اصلح بودن آن کاندیدا که تبلیغ یک ورزشکار برای کولرگازی! این روش تحت تآثیر قرار دادن مردم ساده لوح با توسل به ستاره ها البته یک کلک کلاسیک صنعت تبلیغات است.

یک نمونه جالب از <دلایل> یک هنرمند برای رآی دادن به موسوی: محمد رضا فروتن هنرپیشه ی سرشناس که بعد از دیدن فیلم تبلیغاتی موسوی به ستاد او مراجعه کرده به عنوان دلیل اش برای حمایت از موسوی می گوید: «من احساس می‌کنم حمیات کورکورانه‌ای انجام نمی‌دهم. با دلم جلو آمده‌ام و امیدوارم که کشور ما روزبه روز مملکت بهتر، ‌زیباتر،‌ آبادتر و سربلند‌تر شود». اما یک انتخاب سیاسی درست با یک انتخاب ذوقی (مثل اینکه فیلم یا میوه ی مورد علاقه ی من چیست) فرق دارد. انتخاب سیاسی درست باید به حکم عقل و برپایه ی اطلاعات باشد نه حکم «دل». اینکه دل چند هنرمند موسوی را پسندیده هیچ دلیل خوبی بر آزادیخواهی موسوی نیست.

- موسوی طرفدار آزادی بیان و مخالف حذف و سانسور است:
موسوی در ابتدای انقلاب سردبیر روزنامه ی جمهوری اسلامی بود. روزنامه ی ارگان رسمی تنها حزب رسمی کشور یعنی حزب جمهوری اسلامی. وظیفه ی موسوی در آن زمان همانی بود که امروزی حسین شریعتمداری در کیهان بر عهده دارد یعنی تهدید و ارعاب مخالفان و لجن پراکنی علیه هر کسی که با باند حاکم سازگاری ندارد. الآن هم کاندیدای اصلی احراز وزرات ارشاد در دولت موسوی مدیر مسئول روزنامه ی جمهوری اسلامی حجت الآسلام مسیح مها جری است. مهاجری همان قدر با صفار هرندی فرق دارد که کیهان با جمهوری اسلامی!

- موسوی در دهه ی مصیبت بار ۶۰ جنایتی مرتکب نشده:

- موسوی از نزدیک ترین کارگزاران خمینی و از سال ۶۰ تا ۶۸ سال شخص سوم مملکت بوده است. بنابراین نقش موسوی در تمام جنایات و سوءمدیریت هایی که در آن دهه ی جنایت و وحشت صورت گرفته انکارناپذیر است. از کشتار جمعی مخالفان سیاسی گرفته تا ادامه ی جنگ خانمانسوز پس از فتح خرمشهر تا تشویق مردم به زاد و ولد بیشتر.

انفجار جمعیتی شاید ماندگار ترین مصیبت محصول دوران موسوی باشد چون خمینی جنگ را نعمت می دانست و سودای فتح جهان در سر می پروراند و موسوی هم به عنوان یک سرباز کوچک امامش با تشویق مردم به زاد و ولد بیشتر کاری کرد تا در تولید سرباز برای فتح کربلا و قدس و بعد همه ی جهان به خودکفایی برسد و انصافا تنها در این مورد بسیار موفق عمل کرد. در طی دوره ی تصدی موسوی رشد جمعیت به رقم حیرت انگیز ۳.۵ درصد رسید که پس از نیجریه بالاترین نرخ رشد جمعیت در جهان بود. امروز حدود چهل میلیون جوان نتیجه ی همین سیاست جنون آمیز هستند. طنز تلخ تاریخ این است که بیشتر این جوان های منقعد شده در آن دوران سیاه امروز چنان از تلخکی به نام احمدی نژاد به تنگ آمده اند که موسوی ، این تدارکاتچی بدبختی فعلی شان را، منجی خود پنداشته اند.



- موسوی به اصلاح طلب است:
زیاد روشن نیست که موسوی در مورد دوران موسوم به اصلاحات چه می اندیشد چون در آن دوران او خفقان کامل گرفته بود. این که می گوید در این بیست سال تریبون به من نمی دادند ممکن است در مورد صدا و سیما درست باشد اما در مورد روزنامه های دوران اصلاحات به هیچ وجه درست نیست. مسلما روزنامه های اصلاح طلب خوشحال می شدند اگر می توانستند نظر مثبت موسوی به اصلاحات را درج کنند اما نشانی از این تآیید در هیچ کجا یافت نمی شود.

تنها موردی که می تواند دلیل بر <اصلاح طلب> بودن موسوی باشد حمایت اخیر خاتمی و باند مشارکت از اوست. البته این حمایت هم در پی یک دوره ی مبهم رایزنی، کاندیداتوری، گفتگوی خاتمی و موسوی با خامنه ای و سپس انصراف خاتمی شکل گرفت. در مورد اینکه در این دوره واقعا چه بین این سه طرف گذشته روایت ها مختلف است. کشف حقیقت بده بستان های درون باندهای قدرت هرگز آسان نیست . خود موسوی درباره ی دلیل کاندیداتوری اش می گوید که احساس خطر کرده که کشور بر لبه ی پرتگاه است اما هرگز به دقت روشن نکرده که منظورش چیست. البته موسوی نقدهایی به رسوایی های اداره ی کشور توسط احمدی نژاد دارد اما این نقدها عمدتا از منظر اقتصادی است. عمده ترین آن انحلال سازمان برنامه و بها ندادن به تولیدات داخلی است. تنها موارد نقد فرهنگی قابل ذکر که موسوی اشاره کرده گشت های پلیس اخلاقی است که قول برداشتن آنها را داده است.

موسوی خود را اصلاح طلبی می خواند که به اصول هم پایبند است. البته برای هیچ کس معلوم نیست که این <اصول> چه هستند. در ادبیات سیاسی ایران <اصول> معمولا به خط قرمز های نظام گفته می شود. تا کنون موسوی به این پرسش ها پاسخ نداده که: آیا با لغو حجاب اجباری موافقی؟ آیا با نظارت استصوابی موافقی؟ آیا با رفع تبعیض علیه اقلیت های دینی و بیخدایان موافقی؟ یا با رفع تفکیک جنسیتی در مدارس و تبعیض جنسی علیه دگرباشان جنسی موافقی؟ آیا با لغو مجازات اعدام و قصاص موافقی؟ و در کل آیا با اصلاح قانون اساسی موافقی؟ به احتمال قریب به یقین پاسخ موسوی به همه ی این پرسش ها منفی خواهد بود چرا که موسوی خود را ٬پیرو خط امام٬ می داند و همه ی این موارد در زمان امام اش جزو خطوط قرمز (اصول) رژیم اسلامی شده اند.

گرایش موسوی به اصولگرایان و روی خوشی که به بسیج نشان می دهد به علاوه ی برخورد سرد او با اصلاح طلبانی مثل حجاریان و مشارکت حتی مدافعان پرشور او در طیف خاتمی و کلوپ مشارکت را هم نگران کرده است که مبادا رودست خورده باشند. موسوی در تمام گفتگوها (و نه فقط در فیلم انتخاباتی اش) نشان داده که خود را مدیون اصلاح طلبان نمی داند و می خواهد فاصله ی خود را با خاتمی چی ها حفظ کند تا چه رسد به تحکیم وحدت و جنبش دانشجویی (در واقع موسوی طیف قلابی شیراز را به عنوان تحکیم وحدت به رسمیت می شناسد!). این شکاف میان موسوی و فعالان دوران اصلاحات هر چه بیشتر سر باز کرده و خاتمی و شرکا را از متولی گری این امامزاده ی سبز هر چه ناامیدتر کرده است.

موسوی طرفدار حقوق بشر است:

موسوی یک <منشور> حقوق بشر منتشر کرده که در آن بر آزادی های ٬خدادادی٬ تاکید کرده و از منشور حقوق بشر کوروش هم به نیکی یاد کرده است البته بلافاصله افزوده که کوروش در قرآن به اسم ذوالقرنین مفتخر شده است . این رویکرد ریاکارنه به حقوق بشر البته چیز جدیدی نیست که مدافعان حقوق بشر را ذوق زده کند. دولت اصولگرای احمدی نژاد هم حاضر به پذیرش حقوق بشر ٬اسلامی٬ هست و حتی در قوه ی بدنام قضاییه معاونتی هست به اسم ٬حقوق بشر اسلامی٬ به ریاست محمد جواد لاریجانی. کار این نهاد این است تا به دنیا بگوید که حقوق بشر جهانشمول مصداق ٬امپریالیسم فرهنگی٬ است. این نگرش به حقوق بشر چنان وقیح است که به صراحت می گوید ما شکنجه نمی کنیم بلکه تعزیر می کنیم و اعدام نمی کنیم بلکه قصاص می کنیم!

نتیجه:
رآی دادن به موسوی قمار خطرناکی است روی اسبی که بیست سال است مسابقه نداده و درسالهای سیاه ۶۰ یک عامل فعال در جنایات ج.ا بوده است. هیئت هواداران موسوی شوق وافری دارند تا چنین جلوه دهند که هدف نخست شکست احمدی نژاد است و تفاوت چندانی بین مطالبات موسوی و خاتمی یا کروبی وجود ندارد فرقی نمی کند که در دور اول به کدام یک رای دهید. البته درست است که به هر نحو باید جلو انتخاب دوباره ی این نکبت هزاره ی سوم را گرفت. شاید هم دفع احمدی نژاد و خلاصی از گشت ارشاد نهایت آمال بخشی از هواداران موسوی باشد اما این یک اشتباه فاحش است که فکر کنیم رای دادن به موسوی، رای دادن به آزادی یا حتی رآی دادن به اصلاح طلبی مدل خاتمی است.