۱۳۸۹ آذر ۲, سه‌شنبه

نگاهی به «نظرسنجی» فرمایشی بالاترین و طرح یک نظرسنجی آلترناتیو

در این حین که نصحیت الملوک بالاترین توسط رعایای «شرمنده» ادامه دارد و عده ای از کاربران دست به دستمال در پی جلب ترحم و کشف «سرشت نیک» دیکتاتور اعظم، نظرسنجی سایت بالاترین که قرار است نشاندهنده ی اهمیت دادن دیکتاتور آن به نظرات کاربران باشد نسخه ی بدل نظرسنجی سال ۵۸ جمهوری اسلامی از آب در آمده است: توهین؟ آری یا نه. محل های اصلی مناقشه همچنان مفروضات ناگفته ی نظرسنجی باقی مانده اند. یعنی:

۱) نظر کاربران درباره ی سلب اتوریته شان در تعیین مصادیق «توهین به ادیان» و محول کردن این اتوریته به مدیر همچنان محل پرسش نیست.
۲) نظر کاربران درباره ی نحوه ی برخورد متفاوت بالاترین با «توهین به ادیان» همچنان محل پرسش نیست.

اگر اولی الآمر بالاترین واقعا قصد رسیدن به یک راه حل دموکراتیک برای مناقشه ی فعلی بر سر تصمیم قلدرمآبانه و اسلام پناهانه ی فعلی شان را داشت بایستی به جای نظرسنجی موذیانه (یا ابلهانه؟)ی فعلی، چیزی شبیه پرسش های زیر را به نظرسنجی می گذاشت:


پرسش اول:
آیا در مورد «توهین » به عقاید و اشخاص دینی، بالاترین باید رویه ای جداگانه ای داشته باشد؟
الف) بله، چون عقاید و اشخاص دینی برای خیلی از مردم مقدس هستند
ب) بله چون بالاترین ملک خصوصی مهدی یحیی نژاد است و او حق دارد قوانین ملک اش را خود تأیین کند
ج) بله، چون دین شامل مهمل ترین و مصیبت بارترین نوع عقاید بشری است بالاترین باید نسبت به توهین به آن با تسامح بیشتری برخورد کند
د) خیر چون هیچ عقیده ای برای همگان مقدس نیست و امتیاز انحصاری دادن به دین مساوی رانت دادن به دینداران ولذا تبعیض آمیز است
ه)‌ نظر خاصی ندارم

پرسش دوم:
به نظر شما مرجع [اتوریته ی] تشخیص «توهین»‌ در بالاترین باید چه کسانی باشند؟
الف) در همه موارد کاربران
ب) در همه موارد مدیران
ج) در همه موارد کاربران، در مورد دین مدیران
د) در همه موارد مدیران، بعد از اینکه جمعیت مسلمین بالاترین به حد کفایت رسید، کاربران
د) نمی دانم. هرچی بزرگ ترها صلاح بدانند.

اگر دوست داشتید می توانید در اینجا به پرسش های نظرسنجی بالا پاسخ دهید:
http://balatahrim.blogspot.com

آپدیت: الان دیدم که بالاترین در تکمله ی نظرسنجی مضحک اولیه اش از کاربران اش نام و مشخصات و ... را می خواهد. برای من معلوم نیست کاسب های حاکم بر بالاترین اطلاعاتی را که از کاربران جمع می کنند به کجاها می فروشند بنابراین کارگر بی جیره مواجب این بنگاه نخواهم شد.

۱۳۸۹ آبان ۲۹, شنبه

۱۳۸۹ آبان ۲۶, چهارشنبه

تعداد معدودی دعوتنامه ی آکبند بالاترین مخصوص امت حزب الله (واقعی!)

واعدوالهم ماالستطعتم من قوه

اینجانب عضو تحریمی بالاترین تعدادی دعوتنامه الآرفع (بالاترین سابق) روی دستم مانده است و نذر دارم که آن را به برادران و خواهران مخ لس و عرزشی تقدیم نمایم. باشد که با استعانت از الطاف الاهی در رکاب حاج دکتر مهدی یحیی نژاد به مبارزه با براندازی نرم و اسلام ستیزی و سایر جلوه های کفر و نفاق و ابتذال مشغول شوند. لذا خواهشمند است واجدین شرایط کارت عضویت بسیج، حزب مشارکت، کانون اسلامی لندن یا سایر نهادهای اسلامی و متعهد مشابه را اسکن و لینک آن را همراه با ایمیل مشارالهم در زیر همین پست قرار دهند تا اسرع وقت دعوتنامه ی بالاترین حضورشان تقدیم نمایم. بدیهی است که نزدیک ترین شما به دعوتنامه باتقوا ترین شماست.

مکروا و مکر الله و الله خیرالماکارونی
کاربر دوزخی farhadooo

۱۳۸۹ آبان ۲۴, دوشنبه

تأملی در مبنای اقتصادی اسلام پناهی بالاترین و راه های مقابله با آن

امروز شوکه شدم وقتی که دیدم طبق قانون جدید بالاترین، لینک های حاوی «محتوای توهین هزل‌‌گونه به ادیان» را «به طور آزمایشی» از رسیدن به صفحه ی اول سایت منع کرده است. به عنوان یک اتئیست تبعا از این تبعیض آشکار به نفع باورهای دینداران خوشحال نشدم.


این اولین بار نیست که مدیر بالاترین با تصمیم های خلق الساعه و دلبخواهی خود موجب خشم و اعتراض بسیاری از اعضای این جامعه مجازی شده. در این حرفی نیست که مدیران بالاترین لزومی نبیند که همه ی تصمیم های مربوط به کاربران را به شور و دموکراتیک با کاربران بگیرند (چون بالاترین یک شرکت خصوصی است نه یک تعاونی). این هم قابل درک است که در جامعه ی چندصدایی نمی توانند همه را کاملا راضی نگه دارد.اما بلوکه کردن لینک های اسلام ستیزانه را چطور می توان توجیه کرد؟

در وبلاگ بالاترین دلیل قضیه این طور عنوان شده که :

در چند ماه گذشته، اعتراضات زیادی از کاربران مذهبی‌تر و خوانندگان غیر عضو بالاترین نسبت به لینکهای توهین‌آمیز به ادیان دریافت کرده‌ایم. تعدادی از کاربران مذهبی‌تر بالاترین هم بالاترین را به‌ این دلیل ترک کرده‌اند. از آنجا که ما در بالاترین معتقد بوده و هستیم که نه فقط انتقاد به ادیان بلکه حتی توهین به دین باید در یک جامعه آزاد مجاز باشد، تا این زمان اقدامی برای جلوگیری از ارسال این قبیل لینکها از سوی بالاترین به عمل نیامده است. اما بررسی بیشتر کلیه جوانب این مساله به ما نشان داد که برای حفظ انواع گرایشات فکری در بالاترین و حفظ تنوع مخاطبان (در این مورد مخاطبان مذهبی) لازم است تصحیحاتی در این مورد انجام شود.


با توجه به اینکه بالاترین صریحا اعلام کرده که قائل به تقدس هیچ باوری نیست فکر می کنم منطق زیربنایی «بررسی جوانب قضیه» روشن باشد. بالاترین، به عنوان یک بنگاه تجاری نمی تواند از بازار بزرگ داخل ایران چشم بپوشد. از طرف دیگر فکر می کند این تصمیم بتواند باعث دلجویی از کاربران مسلمانی شود که به دلیل لینک های «توهین آمیز» بالاترین را ترک کرده اند (و درآمد بالقوه ای را با خود برده اند) خب چرا امتحانش نکنیم؟ با منطق اقتصادی کاملا موجه است که مدیر بالاترین بخواهد با التیام احساسات «جریحه دارشده» ی امت اسلام بکوشد یک بخش بالقوه از دست رفته ی درآمد را بازیافت کند. البته به دست آوردن دل مسلمین با سانسور به قیمت شکستن دل کافرین تمام می شود و برای مدیر بالاترین معلوم نیست کفه به کدام طرف بچربد بنابراین منطقی است که این تصمیم «بطور آزمایشی، به مدت یک ماه» باشد تا در پایان ماه بتوان سود و زیان حاصله را محاسبه کرد. از نظر من قضیه به همین سادگی است. بقیه ادعاها در مورد ملاحظات اینکه بالاترین «به تنوع فکری و عقیدتی جامعه واقعی ایرانی نزدیک‌تر باشد» تعارفات معمول است که با توجه به رویه ی مدیران بالاترین من زیاد جدی نمی گیرم.

با این تحلیل، به نظرم کاربران اتئیست (و همه ی ناراضیان از این اسلام پناهی بالاترین)‌ اگر می خواهند این تصمیم را تغییر دهند بهتر است به جای اینکه با داد و فغان و ابراز احساسات از شکسته شدن حرمت آزادی بیان در بالاترین عزیز خودشان را خسته کنند باید کاری کنند که دلارهای عایدی از این تصمیم کمتر شود. برای این کار می توان کارهایی عملی کرد مثلا اعتراض خلاقانه ی جالبی انجام شد که بالاترین را با لینک های مزخرف اسلامی بمباران کردند (نک به ۲۸۹ لینک در «عکس‌العمل بالاترینیها نسبت به جلوگیری بالاترین از رسیدن لینکهای توهین‌آمیز به مذهب به صفحه اول»)‌ یا با برداشتن لوگو و لینک بالاترین از وبلاگ شان، نوشتن مقالات اعتراضی، اسپم کردن بالاترین با لینک های زرد اسلامی یا (به نظرم بهتر از همه) تحریم موقتی بالاترین .

در مقابل مسلمین غیور، بسیجیان و امت اصلاح طلب هم می توانند با مراجعه به بالاترین و کلیک روی آگهی ها در جهت امر خیر نهایی کردن این اقدام اسلام پناهانه ی مدیریت بالاترین جهد وافر و خداپسندانه داشته باشند.

کاری که من به عنوان یک کاربر بالاترین می کنم این است که پس از این لینک در یک ماه آینده هیچ لینکی برای بالاترین ارسال نخواهم کرد (اگر بخواهم برای دنباله می فرستم که هنوز به درجه ی دین فروشی نائل نشده!)‌به علاوه لینک بالاترین را از این وبلاگ برداشتم. همچنین افزونه ی

AdBlockPlus
رابه همه ی کاربران و بازدید کننده های ناراضی بالاترین توصیه می کنم.

۱۳۸۹ آبان ۱۵, شنبه

پاسخ مختصر به توهین نصرالله به تمدن ایرانی



سید حسن نصرالله:‌ امروز در ایران چیزی به نام تمدن پارسی وجود ندارد






ترجمه سخنرانی: ...عربی است؟ اگر منظورتان ایران است / همانا امروز در ایران چیزی به نام پارسی یا تمدن پارسی وجود ندارد / آنچه در ایران هست، تمدن اسلامی است / آنچه در ایران هست،‌ دین عربی محمد (ص) است / که عربی، مکی قریشی تهامی و از تمیم و متهر است / (صلوات جمع) / و بنیانگزار جمهوری اسلامی هم عرب بوده و فرزند عرب است و فرزند پیامبر خدا محمد (ص) است / (صلوات جمع) / رهبر کنونی جمهوری اسلامی، حضرت امام خامنه ای هم سید قریشی است / و پسر هاشمی و پسر پیامبر خداست / پسر علی بن ابی طالب و فاطمه زهراست که اینها عرب هستند / ... اما اگر منظورتان ایران است / مردم یک تلاشی کردند و تسلیم شدند / در هفته های اخیر یک عده ای یک رویایی داشتند / که جمهوری اسلامی را سرنگون کنند / اما اینها خیال های باطلی بود / این ایران، که خیلی ها در دنیا از حوادث اش صحبت می کنند / امروز من به شما اطمینان می دهم که این ایران / این نظام، این حکومت و مردم و نخبگان اش / به برکت وجود رهبر فرزانه و شجاع و مدیر و مدبر و مهربان / این رهبر تاریخی حضرت آیت الله امام خامنه ای / و به برکت حضور سی ساله ی مردم در صحنه / ایران قوی تر و سرسخت تر از همیشه از این بحران گذر کرد / این ایران همیشه همین طور هم خواهد ماند

۱۳۸۹ آبان ۶, پنجشنبه

درباره انجمن دفترچه (اصلاح شد)

آپدیت ۳۱ اکتبر:‌ با پیام ها و نشانی هایی که گرفتم به این نتیجه رسیدم که انجمن دفترچه ربطی به مزدوران ج.ا ندارد بلکه توسط جمعی از بیخدایان در خارج از کشور راه اندازی شده است. از مدیر و کاربران دفترچه به خاطر پیشداوری ام پوزش می خواهم و برایشان در راه خرافه ستیزی آرزوی موفقیت دارم. اما هنوز متقاعد نشده ام که آرش بیخدا دستگیر نشده چرا که نگرانی های مطرح شده در پست قبلی همچنان به قوت خود باقی است.

۱۳۸۹ آبان ۵, چهارشنبه

بیخدایان مراقب شیطنت گردابیان باشند

حدود ۳ هفته قبل بلندگوهای اینترنتی فاشیسم اسلامی با ظفرمندی اعلام کردند که عوامل سایت زندیق دستگیر شده اند. البته نامی از کسی نبردند. بعضی بچه های بیخدا حدس زدند که این خبر مربوط به دستگیری حجت الله نیکویی (۱) باشد. اما دستگیری و آزادی او در مرداد ماه اتفاق افتاد. قریب یک هفته بعد از این خبر در ۱۶ اکتبر در وبلاگ آرش بیخدا (مدیر سایت زندیق و فوروم گفتگو) پستی گذاشته شد که خبر دستگیری خود را تکذیب می کرد اما دلایلی هست که فکر کنیم آرش بیخدا مدیر سایت زندیق (سایت افشاگری در مورد اسلام) دستگیر شده است و دژخیمان حاکم دامی دیگر برای سایر بیخدایان تنیده اند:

در پست بعدی وبلاگ آرش بیخدا درهمان روز (۱۶ اکتبر) اعلام شد که برای ادامه ی کار سایت زندیق به ۱۰۰۰ دلار کمک مالی نیاز است. میزبانی اکانت سایت زندیق در همان زمان ساسپند بود و اکنون هم دامنه و هم هاستینگ هر دو سایت زندیق و گفتگو غیرقابل دسترس هستند. هر چند ممکن است با رویکرد سیاسی و ادبیات او موافق نباشیم اما نمی توان منکر شد که آرش بیخدا از سال ۲۰۰۳ در سایت های افشا و سپس زندیق و فوروم گفتگو نقش چشمگیری در فاش کردن ترهات اسلامی، و گسترش اندیشه ی بیخدایی داشته است. به گفته ی خودش دارای تابعیت دوگانه بود و به ایران رفت و آمد می کرد.

همه ی این واقعیت ها این فرضیه را به ذهن متبادر می کند که ممکن است آرش بیخدا در سفری که به ایران داشته در تله ی اطلاعاتی مزدوران ج.ا افتاده و الان اسیر است. چه بسا گردابیان می خواهند به خیال خود طی یک «طرح پلیسی پیچیده» با آزاد جلوه دادن آرش بیخدا در پوشش فراخوان مالی حمایت سایت زندیق و طرق دیگر، افراد دیگری را که به نحوی با زندیق در ارتباط هستند شناسایی و در صورت امکان دستگیر کنند و بعد هم در بوق کرنا کنند که شبکه ی صهیونیستی بیخدایان منهدم شد. بنابراین شرط عقل این است بیخدایان در ارتباط با سایت های زندیق و گفتگو و همه و کسانی که به نحوی فعالیت خرافه ستیز آرش بیخدا را ارج می نهادند به هوش باشند و در این دام نیفتند.

البته این فقط یک فرضیه است اما دلایلی هست که آن را جدی بگیریم:

-عجیب است که آرش بیخدا درست در همان روزی که خبر دستگیری خود را تکذیب می کند دچار مضیقه ی مالی شده باشد و در خواست کمک کند.
- اداره ی سالانه ی یک سایت در اندازه زندیق با حداکثر سال ۱۰۰ دلار ممکن است. اگر آرش بیخدا در مضیقه ی عاجل بوده معلوم نیست چرا هزینه ی اجاره ی یک سال را نپرداخته (سایت زمان اعلام فراخوان مالی ساسپند بود) بلکه برای ۵ سال درخواست ۱۰۰۰ دلار کرده است.
- آرش بیخدا که قریب ۱۰ سال عمر خود را روی سایت های زندیق و گفتگو گذاشته، بعید است که به خاطر چند دلار حاضر به نابودی این سایت ها باشد.
- حجت الله نیکویی به رغم «جرم» سنگین تبلیغ الحاد ظاهرا با نوشتن یک ندامت نامه بعد از مدت کوتاهی آزاد شد. حال آنکه می دانیم این دستگاه ضدبشر چه بر سر منتقدان فاشگو آورده است. بنابراین با توجه به رابطه ی نیکویی با آرش بیخدا آزادی او می تواند به شرط همکاری او در دستگیری آرش بیخدا بوده باشد. به خاطر همکاری با زندیق و گفتگو، او می توانسته اعتماد آرش بیخدا را جلب کند و در سفر آرش به ایران او را به دام کفتارها هدایت کند.



البته امیدوارم این فرضیه فقط یک تئوری توطیه باشد و آرش بیخدا و سایر همکاران سایت زندیق بر ساحل امن و سلامت باشند. اما عقل حکم می کند این نکات را در نظر داشته باشیم. به نظر من تا وقتی که سایت های زندیق و گفتگو به حالت عادی برنگشته اند باید فرض را بر این بگذاریم که آرش بیخدا اسیر دژخیمان ج.ا است. حتما باید او را از یاد نبریم و نگذاریم جنایتکاران ج.ا با او آن کنند که می خواهند. چه با او به درجات مختلف موافق باشیم و چه مخالف.

در پایان اینکه: چراغ آگاهی بخشی خاموش شدنی نیست و شمار کسانی که از توهمات دینی دست می شویند سر در فراز دارد. این را فاشیست های حاکم هم خوب می دانند. شاهد مدعا این که ده سال پیش تعداد سایت های مبارزه با جهل و خرافه اسلامی به انگشتان یک دست نمی رسید امروز ده ها سایت و وبلاگ به نقد دین و مبارزه با جهل و خرافه ی اسلامی اختصاص دارند. همیشه نمی توان به همه دروغ گفت. ما بیخدایان بیشماریم. آنکه در گرداب افتاده و به قهقرای تاریخ می رود فاشیسم اسلامی حاکم است.

---------
(۱) نیکویی جانباز جنگی و شاغل سازمان تبلیغات اسلامی بوده اما به تدریج از عقاید دینی برگشته و از همکاران سایت های زندیق بوده است. او در تابستان گذشته به دلیل فاشگویی های شجاعانه اش درباره ی اسلام از کار خود اخراج، زندانی و سپس با دادن تعهد نامه آزاد شد.

۱۳۸۹ مهر ۲۸, چهارشنبه

حقیقتی شگفت اگیز درباره انگیزه عمل خلاقه ما

پژوهشی که توسط دانشمندان در ام.آی.تی انجام شده نشان می دهد که برخلاف ایدئولوژی مسلط سرمایه داری، کسب سود بیشتر نه تنها انگیزاننده ی خلاقیت نیست بلکه انگیزه ی بیشینه کردن سود اثر معکوس بر میزان خلاقیت دارد. این انیمیشن جالب شرح این پژوهش است.


۱۳۸۹ مهر ۲۶, دوشنبه

وقتی شجاعت شیخ ته می کشد



کاریکاتور نیک آهنگ کوثر در حاشیه ی انکار کروبی از اطلاعش از کشتار ۶۷ در مصاحبه با نیویورکر و سانسور این انکار توسط جرس و صدای آمریکا و سایر رسانه های «صنعت سبز».


۱۳۸۹ شهریور ۶, شنبه

سخنانى كه آیت‌الله خمينى در باره مسائل گوناگون در سخنرانى‌هايش بيان كرده است

رياضى:

«شما ياوه گويان با زندگانى معنوى و سعادت اجتماعى يك گروه انبوه صدها هزار ميليون نفرى بازى مي‌كنيد.»

كشف الاسرار نوشته امام خمينى، صفحه ۷۴

(يادآورى: صد هزار ميليون ميشود صد ميليارد نفر، صدها هزار ميليون را خودتان حساب كنيد. جمعيت جهان چند نفر است؟)

ميليون‌ها ميليون سلاطين و بزرگان و فلاسفه در عالم آمدند.

كشف الاسرار، صفحه ۱۷۶

«اسلام ميليونها حكم دارد.»

كشف الاسرار، صفحه ۵۵

فلسفه:

«فيثاغورث حكيم در زمان سليمان بود و حكمت را از او اخذ كرد.»

كشف الاسرار، صفحه ۳۲

(يادآورى: فيثاغورث در قرن پنجم پيش از ميلاد در يونان زندگى ميكرد و حضرت سليمان در قرن ۱۰ قبل از ميلاد در اورشليم زندگى ميكرد. بين اين دو نفر پنج قرن اختلاف زمانى وجود دارد) .

«انبذقلس فيلسوف بزرگ در زمان داوود نبى بود و حكمت را از او و از لقمان حكيم اتخاذ كرد.»

كشف الاسرار، صفحه ۳۳

(يادآورى: Empedocles- انبذقلس فيلسوف بزرگ يونانى در قرن پنجم پيش از ميلاد و حضرت داوود- در قرن دهم پيش از ميلاد زندگى ميكردند) .

«از حكما و فلاسفه بزرگ ديگر اسكندر است»

كشف الاسرار، صفحه ۳۵

(يادآورى: انصافاً اين يكى درست است. اسكندر مقدونى از «فيلسوفان و حكيمان بزرگ تاريخ» است!!!).

تاريخ:

«اين موضوع مربوط به امروز و ديروز نيست. دو هزار سال است !!! كه آمريكا ما را استعمار كرده است» .

(يادآوري : رجوع شود به تاريخ پيدايش آمريكا، كتاب تاريخ پنجم ابتدايي)

در ديدار با دانشجويان خط امام پس از گروگانگيرى اعضاى سفارت آمريكا، جماران، ۱۹ آبان ۱۳۵۸

پزشكى:

«امروز بر دكترهاى كشور ثابت شده كه براى علاج ناخوشيهايى مثل تيفوس و تيفوئيد (حصبه) چاره اى جز عمل كردن به طبق دستورات يونانى نيست و علاجهاى اروپايى نميتوانند كارى به اين گونه مرضها بكنند».

كشف الاسرار، صفحه ۲۸۰

هنر:

اوريانا فالاچى در مصاحبه با امام خمينى (متن كامل سخنرانى در كتاب «مصاحبه با تاريخ» نوشته فالاچى):

سوال: شما موسيقى را عامل فساد و شهوترانى دانسته ايد. ولى آيا آثار موسيقى كسانى چون باخ و موتسارت و بتهون و وردى را نيز با اين همه معنويت آنها عامل فساد ميدانيد؟

امام خمينى: من اينهايى را كه اسم برديد نميشناسم. ولى اگر مارش جنگى ساخته باشند، كارشان خوب است. در غير اينصورت كارشان قابل قبول نيست.

سياست:

«اسلام به كاخ كرملين هم كشيده شده، به كاخ سفيد هم كشيده شده. به آمريكاى لاتين هم رفته. به آفريقا هم رفته، به مصر هم رفته. ملزم كرده است همه آنها را كه از اسلام اطاعت كنند.»

ديدار با رئيس جمهور و مقامات كشور، جماران، ۱۸ مرداد ۱۳۶۳

«يكى از راه‌هاى ايجاد اختلاف در يك ملت وجود احزاب است... اساساً احزاب از اول براى اين درست شده‌اند كه مردم با هم متجمع نشوند. چون دولت‌ها از اجتماع توده‌ها مي‌ترسند، احزاب سياسى را درست كرده‌اند.»

اسلام سياسى يا غير سياسى؟

«روحانى نبايد كار ديگرى غير از روحانيت، يعنى بسط توحيد و تقوى و پخش و تعليم قانون هاى آسمانى و تهذيب اخلاق بپردازد»

كشف الاسرار، صفحه ۲۰۸

«اين را بدانيد كه تنها روحانيت ميتواند در اين مملكت كارها را از پيش ببرد. فكر نكنيد كه بخواهيد كنار بگذاريد روحانيت را»

در ديدار با نمايندگان مجلس، جماران ۶ خرداد ۱۳۶۰

دانشگاه كجاست؟

«ريشه تمام مصيبت‌هايى كه تاكنون براى بشر پيش آمده، از دانشگاهها بوده است... همه مصيبت‌هايى كه در دنيا پيدا شده، از متفكرين و متخصصين دانشگاهى است... اگر به اسلام علاقه داريد، بدانيد كه خطر دانشگاه از خطر بمب خوشه‌اى بالاتر است»

در ديدار با اعضاى دفتر تحكيم وحدت حوزه و دانشگاه، ۲۷ آذر ۱۳۵۹

«ما هرچه مى كشيم از اين طبقه اى است كه ادعا مى كند دانشگاه رفته‌ايم و روشنفكريم و حقوقدانيم. هرچه مى كشيم از اينها است.»

قم، ۱ مرداد ۱۳۵۸

فرار مغزها

«منافقين هى ميگويند مغزها دارند فرار مى كنند. به جهنم كه فرار مى كنند! اين دانشگاه رفته ها، اينها كه همه اش دم از علم و تمدن غرب مى زنند، بگذاريد بروند. ما اين علم و دانش غرب را نمى خواهيم. اگر شما هم مى‌دانيد كه اينجا جايتان نيست فرار كنيد. راهتان باز است.»

جماران، ۸ آبان ۱۳۵۸

صادرات انقلاب؟

«ما بايد به هر قيمت شده باشد، انقلاب خودمان را به تمام ممالك اسلامى و تمام جهان صادر كنيم.»

پيام به ملت، ۲۲ بهمن ۱۳۵۸

«بايد در صدور انقلابمان به تمام جهان كوشش كنيم»

پيام نوروزى به ملت، اول فروردين ۱۳۵۹

هنگامى كه كشورهاى جهان اعتراض كردند:

«ما قصد صدور انقلاب اسلامى را نداريم. اينها حرفهاى دشمنان اسلام است»

ديدار با مسئولان صدا و سيما، ۱۶ مرداد ۱۳۶۱

جاسوسى

«هيچكس حق ندارد براى كشف جرم و گناه، جاسوسى ديگران را بكند، زيرا اين خلاف مقررات اسلام است.»

ماده ۶ از فرمان ۸ ماده اى امام خمينى به ملت، جماران، ۱ مرداد ۱۳۶۱

پیام به دانشجویان

«دانش آموزان بايد با كمال دقت اعمال و كردار دبيران و معلمين خود را زير نظر بگيرند و اگر خداى نكرده در يكى از آنها انحرافى ببينند، بلافاصله به مقامات مسئول گزارش نمايند... اين كار را به صورت مخفى انجام دهند»

۱ مهر ،۱۳۶۱

حكم مواد مخدر؟

«تعجب ميكنم كه اين دولت (شاه) چگونه فكر مى كند...در نظر دارند قاچاقچيان هروئين را اعدام كنند. اين موضوع نه تنها خلاف اسلام است. خلاف انسانيت هم هست»

كتاب ولايت فقيه خمينى، نجف ۱۳۵۵

«اين هائى كه مواد مخدر مى فروشند، شرعاً مستوجب اعدامند و بايد بدون هيچ تاخيرى اعدام شوند. هيچ ترحمى هم در مورد آنها جايز نيست»

۳۰ ارديبهشت ۱۳۵۹

منبع: خودنویس

۱۳۸۹ تیر ۳۰, چهارشنبه

فارسی زبانان به چه «آموزش » ی علاقه دارند؟


اگر فرض کنیم که رتبه بندی جستجوهای پیشنهادی گوگل مستقیما توسط میزان جستجوی هر رشته تعیین می شه (یک فرض کاملا معقول) پس می توان گفت مردم در دنیای نت بیشتر به دنبال چه چیزی هستند. جواب های پیشنهادی امروز گوگل برای رشته ی «آموزش » و «learn» در دو عکس زیر آمده. تعبیر و تفسیرش با بیننده.




لازم به ذکره که من این آزمایش رو روی یک پروفایل تازه ی فایرفاکس ( بدون کوکی گوگل) انجام داده ام. پس آزمایش لزوما بر اساس ترتیب علائق من توسط گوگل فراهم نشده :)

برای درک عمیق تری از علائق کاربران می شه جستجو رو تا حرف اول بعد از فضای خالی رشته جلوتر کرد. مثلا با «آموزش آ» و «آموزش ب» و ...

فکر کنم این آزمایش رو (شاید برای کلمات دیگه) روی نت دیده بودم. بسته به اینکه چقدر این نتایج رو جدی بگیریم مقایسه ی میزان و سیر تغییرات این علایق می تونه به عنوان یک «دماسنج» برای جامعه شناسان جالب باشه. گوگل در خدمت جامعه شناسی :

۱۳۸۹ تیر ۶, یکشنبه

طرح جامع ظهور (نمایشنامه ای الاهی-کمدی)

مقام عظمای الله: خب حاج مهدی، ملائکه به عرضم رساندند که می‌خواهی برای امر مهمی مقرّب بشوی. البته ما که می دانم قضیه را. بالأخره ما عالم مطلق کائنات هستیم. لکن جهت اطلاع ملائکه و صورت جلسه ی بارگاه عرایض ات را بیان کن.

حاج مهدی ولی عصر: بسم الله الرحمن الرحیم. الهم اشرح لی صدری...

الله: خب، زبانت را باز کردم. شروع کن.

مهدی: ای پروردگار عالمیان، بالأخره طرح جامع ظهورم را نهایی کردم!

الله: آفرین، آفرین احسنت! ملائکه برای سلامتی حاج مهدی جمیعا صلوات!

[صلوات ملائکه و ارواح مقرّب درگاه الهی، به جز خمینی که ساکت ایستاده و اخم کرده]

[مهدی تعظیم غرّایی می‌کند و موقع برگشت هاله ی نورش را که کج شده مرتب می کند]

خمینی: بارالهی، لکن بنده باور نمی کنم!

الله: تو باز آیه یأس خواندی خمینی؟!

مهدی: [با خشم] یاالله، اذن بدهید این پیرمرد هاف هافو را همین جا در محضرتان شقه کنم!

خمینی [با پوزخند]: لکن امریکا از پس ما برنیامد، حالا تو یکی خَفَه!

مهدی [رو به خمینی]: خیلی خوشحالی که قبل از ارتحال شدن ات ظهور نکردم، نه؟ والله اگر زودتر به کره ی ارض می آمدم با همین شمشیر جدّم...

الله: همه تان خفقان بگیرید! بارگاه من جای این بچه بازی‌ها نیست!

[خمینی یک پلاکارد از جیب عبایش در می‌آورد و رو به مهدی می گیرد. روی پلاکارد نوشته «از ما عصبانی باش و از عصبانیت بمیر»]

الله: آهای دیفاعیل، این خمینی را ببرید اتاق مارها، تا وقتی دستور ندادم درش نیاورید.

دیفاعیل: بارالهی، جسارتاً به عرض برسانم که دفعه ی پیش بیشتر مارها ارتحال گرفتند و مردند.

الله: عجب، باید حدس می زدم. خب ببریدش اتاق باباکرم مجبورش کنید یک کاست کامل هایده را گوش
کند.

خمینی: العفو! العفو! یا غیاث المتغیثین العفو! [رو به امام حسین] یا وجیهً عندالله، اشفع لنا عند الله!

امام حسین: بارالهی، به آبروی طفلان مسلم این دفعه هم خدایی کنید و از سر فضولی این خمینی بگذرید.

الله: باشه، فقط به خاطر لپ های علی اصغر. این دفعه می بخشم ات خمینی. لکن دفعه دیگه پارازیت بندازی حساب ات با باباکرم است!

خمینی: سمعا و طاعتا. [دو دست اش را روی دهانش می‌گذارد و تا جایی که کمرش خم می شود تعظیم می کند]

الله: خب حاج مهدی، درباره ی طرح جامع ات توضیح بده.

مهدی: یالله، اذن بدهید یک مقدمه‌ای عرض کنم درباره ی این خمینی قدرت طلب تا برادران ملائکه توجیه بشوند که خصومت این پیرمرد با من بر سر چیست.

الله: لازم نکرده. برو سر اصل مطلب. زود، تند، سریع!

مهدی: هر طور اراده ی الهی باشد. عرض کنم که این طرح حاصل ۴۰۰ هزار ساعت کار کارشناسی اتاق فکر بنده است. و مثل طرح های قبلی همین‌طور کشکی نیست. اسنادش هم موجوده!

الله: امیدوارم. البته دفعات قبل هم همین را می گفتی.

مهدی: ما مخلص الله هستیم. اما تفاوت این طرح جامع با طرح های قبلی این است که در این مورد به ملاحظات ژئوپولیتیکی دکترینال بدون مرز عنایت ویژه ای داشته ایم.

الله: دکتر کی کی؟

مهدی: قربان، «دکترینال بدون مرز». مستحضر هستید که چون بنده قصد دارم به حول و قوه ی شما کل دنیا رو مسخّر کنم باید از دکترینال های بدون مرز استفاده کنم. دکترینال مرزی که به درد ما نمی خورد.

الله: آهان. خب ادامه بده.

مهدی: بله، ملاحظات دیگه ای هم که داشتیم این بوده که از بین تمام اقشار برای اداره ی دنیا انتخاب کارشناسی صورت گرفته. ملاک‌های گزینشی ما هم کاملاً معتبر و علمی هستند. اسنادش هم موجوده!

الله: بارک الله. احسنت.

مهدی: به علاوه جهد بلیغ کرده‌ایم تا در انتخاب اصحاب معیارهای عرزشی را با حساسیت تمام مراعات کنیم. یعنی کیفیت فدای کمیّت نشده و فقط آدم‌های با‌جربزه و اهل عمل را انتخاب کرده‌ایم نه از کسانی که فقط ادعای ارادت به ما را دارند اما توبره شان خالیه.

الله: یعنی پارتی بازی نکرده ای؟

مهدی: بارالهی اختیار دارید. به حمد شما اصحاب من همه دکتراهای معتبر دارند، نه از این‌ها که این روزها مد شده.

الله: اوهوم!خب حالا این اصحاب ات از چه اقشاری هستند؟

مهدی: عرض کنم که اصحاب من که اختصارا بهشان می گوییم سپاه ۳۱۳ از نخبگان سه قشر تشکیل شده: سرداران، تجار و بسیجیان. حضرت‌عالی مستحضر هستید که فتح و اداره ی دنیا کار آسانی نیست.

الله: صحیح.

مهدی: برای همین بنده به عنوان مدیرعامل موعود جهان وظیفه ی خودم دانستم که کسانی را عضو قرارگاه ۳۱۳ کنم که اشراف کامل به حوزه ی تخصصی خودشان داشته باشند. افتخار دارم به عرض برسانم که کاندیداها همگی در حیطه ی تخصصی خودشان اجتهاد کامل دارند و از هر جهت اصلح و ابلغ هستند. البته من خودم کارشناس ارشد همه‌شان هستم.

الله: لکن چرا از آخوندها انتخاب نکردی؟

مهدی: الله جان، شما که این صنف رو بهتر از من می شناسید. اولاً که این‌ موجودات به قدر الاغ توان مدیریتی ندارند. اگر از این‌ها انتخاب می‌کردم کلاه نظام اسلامی جهان پس معرکه بود. درثانی بنده دنبال دردسر نمی گردم. آیا مشکل ما این است که با ملاهای قدرت طلب در دست و پنجه نرم کنیم؟

الله: یا ابن حسن، چرا این‌قدر نگران آخوندها هستی؟

مهدی: یا الله، من تعجب می‌کنم از شما! به ضرس قاطع عرض کنم اگر همراه چند تا آخوند ظهور کنم، همان هفته ی اول افسار ولایت جهان را از دستم در می آورند و بعدش مرا به جرم محاربه اعدام می کنند.

الله: مگر من اینجا لولوی سر خرمن هستم یا ابن حسن؟

مهدی:‌ بنده به ریش پدر معصوم ام بخندم یا الله. ولی سری که در نمی‌کنه را چرا دستمال ببندیم و موجب زحمت حضرت‌عالی بشویم؟ خلاف عرض می کنم؟

الله [با من من]: خب حرف ات از یک جهت معقول است. ذات ما دنبال دردسر نمی گردد. اما آن وقت برای رتق و فتق امورات امت اسلام چکار می کنید؟ تکلیف حوزه های علمیه چه می شود؟!

مهدی [با لبخندی فاتحانه]: یا الله فکر آنجایش را هم کرده ایم. با مدیریت نوین من دیگه نیازی به آخوند و مفتی و مجتهد نخواهد بود. در حوزه های علمیه رو تخته می‌کنیم و آخوندهای جوان را می فرستیم سیبری برای کار در معادن. با پیرهایشان هم صابون و گبه درست می کنیم!

الله:‌هاه؟! تو می‌خواهی باب فقه جعفری پویای شیعیان ما را تخته کنی؟!

مهدی: لب لباب مطلب همینه یا الله. با ظهور بنده دیگه نیاز به آخوند جماعت نخواهیم داشت. چون ذات دین را خودمان مستقیماً از طریق سپاه اسلام به مؤمنان عرضه خواهیم کرد.

الله: چطور؟!

مهدی: تأمل بفرمایید عرض می کنم. شما آخوند را برای جواب دادن به مسائل شرعی یومیه و هدایت اخلاقی مردم نیاز دارید، نه؟

الله: آری.

مهدی: خب چه می شود اگر دیگر مردم دیگر مشکل اخلاقی نداشته باشند و مسائل شرعی جدیدی هم ایجاد نشود؟

الله:‌معما طرح نکن ابن حسن. طرح ات رو تشریح کن.

مهدی: خیلی ساده است یا الله. وقتی همه ی دنیا را فتح کردیم کاری می‌کنیم که دیگر هیچ مسأله ی فقهی جدیدی ایجاد نشه الّا مسائلی که خودمان و نیروی انتظامی مان جواب اش را داشته باشیم. تمام راه های گمراهی و فسق و فجور را هم مسدود می کنیم. آنوقت در کل بلاد اسلامی نه نیازی به ارشاد مردم به راه راست خواهد بود و نه نیازی به نفس کشیدن آخوند جماعت.

الله: چطور مانع ایجاد مسائل فقهی جدید می شوید؟ فکر می‌کنی ما حل المسائل عالم کون و مکان را دست تو می دهیم؟

مهدی: خیر یا الله. ما نیازی به حل المسائل یونیورسال ذات باری نخواهیم داشت.

الله: اما این بنی بشر هر روز دارند جنقولک بازی‌های جدید در می آورند. مثلاً الان سلول مصنوعی ساخته اند. عن قریب روح مصنوعی هم بسازند یا داروی جاودانگی را کشف کنند. شما که از این چیزها خبر ندارید ولی همانا ما از همه چیز خبر داریم. این مصنوعات و مکشوفات تازه کلی مسأله ی فقهی جدید تولید می‌کند که به فکر آخوندهای عصر حاضر نرسیده تا چه رسد به فکر تویی که مال عصر مفرغ هستی. پس چطوری می‌خواهی جوابگوی مسائل روز امت جهانی اسلام باشی؟

مهدی: سبحان الله. الحق و الآنصاف که برای مقام عظمای خدایی اصلح و ابلغ تشریف دارید. اما اتاق فکر بنده روی این مسأله جدّا کار کرده و برایش برنامه داریم. راه حل اینه که ما پیشرفت علوم غیرمفیده رو متوقف می‌کنیم .وقتی علم جدید ایجاد نشد، سؤال فقهی جدید هم ایجاد نمی شود. فهوالمطلوب.

الله: هوم، راست می گی. لکن اگر باب علم را تخته کنید آنوقت تکلیف اوامر قبلی ما چه می شود؟ مگر یادت نیست آخرین نماینده ی تام الاختیار ما در کره ی ارض به مؤمنین مان سفارش کرده که «اطلبوا العلم ولو بالصین»؟

مهدی: چرا یا الله. ولی مثل اینکه فراموش کرده‌اید شما قبلاً همه ی علوم مفیده ی عالم را به جدم ابی طالب مرحمت کرده بودید و این علوم همین‌طوری ارثی به من رسیده. بنابراین اگر مردم سؤال علمی دارند کافیه به خود بنده رجوع کنند. به علاوه بنده همه ی بلاد چین و ماچین را هم مسلمان یا سر به نیست می‌کنم و حدیث جدم منسوخ می شود.

الله: بد فکری نیست. خودم هم از دست این آخوند جماعت خسته شده ام. تازگی به حدی گستاخ شده‌اند که ما را نماینده ی خود در عرش می دانند! بارک‌الله به ذکاوت تو.

مهدی:‌ کوچیک شما هستیم.

الله: این‌قدر حاشیه رفتی لکن اصل مطلب را نگفتی. حالا طرح جامع ات را ارائه بده.

مهدی: قربان طرح طولانیست و در چندین محور پیش می رود. خاطر مبارک را مکدر نمی کنم. فقط به عنوان مقدمه ی دوم یک مختصری درباره ی ساماندهی سپاه ۳۱۳ عرض کنم.

الله: عرض کن. فقط مختصر.

مهدی: به روی چشم. همانطور که مستحضر هستید با این عده ی قلیل، فتح همه ی دنیا کار ساده‌ای نیست. ما به یک گروه شاداب و مدیریت علمی نیاز داریم. بنابراین تصمیم گرفتیم که این ۳۱۳ نفر را به ۲۴ کارگروه مساوی تقسیم کنم و خودم هم از ستاد فرماندهی ام القرا سکان عملیات را در دست دارم.

الله: احسنت، آفرین!

مهدی:‌ مخلصیم! فاز اول عملیات، اجرای دمار شامل است. یعنی ابتدا با یک عملیات غافلگیر کننده به کمک ۲۴ اصله ساروخ اتمی کانون های کفر و الحاد را از لوث وجود اعداءالله پاکسازی می کنیم. هدف‌های عملیاتی اول ما تبعا مراکز تجمع صهیونیست ها و لیبرال ها خواهد بود. هر کدام از کارگروه ها مسئول پاکسازی یکی از نقاط عملیاتی خواهند بود و نقشه های تفصیلی اصابت سواریخ ما به دقت تنظیم شده.

الله:‌ تکلیف حزب من که در طی عملیات شما کشته می‌شوند چه می شود؟ چه فکری برای مسلمین ساکن نواحی اشغالی کرده اید؟

مهدی:‌ تبعا آنها شهدای راه حق محسوب می شوند و نزد بنیاد شهید الاهی روزی می گیرند.

الله: احسنت، احسنت. می‌بینیم که حکمت ۳۱۳ را رمزگشایی کرده ای. ملائکه برای موفقیت طرح حاج مهدی صلوات سناتوری ختم کنید.

[صلوات های خواب آلود ملائکه. خمینی چیزی زیر لب زمزمه می کند]

مهدی‌: [در حال تعظیم] سبحان ربی الأعلا و بحمده.

الله:‌ برای اداره ی دنیا بعد از مرحله ی دمار شامل چه تدبیری داری یا ابن حسن؟

مهدی:‌ یاالله، عرض کنم با توجه به قلّت اصحاب راسخ ما، علاوه بر معاون اول من که رفیق گرمابه و گلستان و دست راست من است، بقیه ی قرارگاه به ۲۴کارگروه های ۱۳ نفره تقسیم می شوند. این چارت سازمانی به نحو بسیار پویا و شاداب طراحی شده به طوری که هر کدام از اصحاب ما همزمان، متخصص پرتاب ساروخ، طراح فتوشاپ،‌ هکر، سردار نیروی انتظامی، تاجر و تحلیل گر دکترینال هستند تا نهایت بهره وری و عزت و سربلندی را در مدیریت اسلامی عالم داشته باشیم. به علاوه چون این کارگروه ها به اقصا نقاط عالم جهانی اسلام اعزام می شوند در هر گروه یک نفر به عنوان نماینده ی بعثه ی این‌جانب انجام وظیفه خواهد کرد و نقش رابط و خبرچین بنده را ایفا می کند. شرح وظایف هر یک از اصحاب و کارگروه ها به طور طور تفصیلی کارشناسی و مستند شده و مدارک اش هم موجوده!

الله: آفرین! آفرین! حالا کی می‌خواهی ظهور کنی تا بگویم ملائک اسب و مدارک ات رو آماده کنند.

مهدی: [با من من] فعلاً باید قدری منتظر بمانیم تا اصحاب مان در ام القرا مقدمات ظهور را فراهم کنند. به محضی که جهادافزار لازم فراهم شده اینجانب به اذن شما ظهور خواهم کرد.

الله: باز هم اما و اگر؟! چه جهادافزاری لازم داری؟ چند فروند طیاره می خواهی؟ چند کرور شهاب ثاقب اتمی و نوترونی لازم داری؟ از این‌ها که در زرادخانه ی الهی فراوان داریم. درخواست بده تا امر کنیم ملائک برایت آماده کنند. لکن چرا منتظر دانشمندان ام القرا نشسته ای؟ مگر به قدرت مطلق ما شک داری؟

مهدی: اسغفرالله ربی و اتوب الیک. بنده فقط یک بار به قدرت ذات حضرت‌عالی شک کردم و آن هم زمانی بود که سربازان خلیفه در بیت پدرم دنبال من می گشتند. آن وقت هر چه ورد می‌خواندم افاقه نمی کرد. فکر کردم شبکه ی ارتباطات وحیانی دیسکانکت کشده و برای یک لحظه ایمانم متزلزل شد. اما ماشاءالله درست وقتی که شحنه ی اول پایش را به زیرزمین بیت گذاشت ورد غیبت اثر کرد و بنده به غیبت صغری آمدم.

الله: هاها... یادش بخیر. انگار همین دیروز بود. به فضل خودمان چقدر بزرگ شدی یا ابن حسن!

مهدی: ما هر چه داریم از برکت مقام عظمای الله داریم.

الله: خوب اینکه مسلم است. نگفتی چرا منتظر این جوجه هسته ای های ام القرا نشستی؟!

مهدی: یا الله از شما پنهان نیست. سنه ی ماضی قصد داشتم عنقریب ظهور کنم لکن یک پیچیدگی های غیرمترقبه ای در سیاست ام القرای اسلام پیش آمد و بلاد کفر هم یک شیطنت هایی در برنامه ی توسعه ی جهادافزارمان کردند که ترجیح دادم مدتی دیگر تأمل کنم.

الله: اوه، باز هم سیاست! زود توضیح بده ببینیم مشکل چی بوده.

مهدی: یا الله، مردمان ام القرا در کار فتنه ای شدند و نزدیک بود زمام امور از دست برود. اعوان و انصارم زحمت زیادی متحمل شدند تا چشم فتنه را در آورند لکن هنوز کاملاً موفق نشده‌اند چون ظاهراً این فتنه چندین میلیون چشم دارد. در این حین آبرو و اعتماد به نفس اصحاب صدمه ی جدی دیده. در ثانی به خاطر فشار استکبار برنامه ی توسعه ی قنابل و سواریخ ما هم دچار سکته شده. بنابراین با رایزنی هایی که با تینک تانک ام در قم داشتم به این نتیجه رسیدم که بهتر است ظهور را تا زمان دستیابی اصحابم به جهادافزار لازم به تعویق بیندازم. و آنگاه دنیای کفر با دیدن اینکه سپاه ما به قله‌های فن آوری قتال رسیده‌ مرعوب خواهند شد و اصحاب هم فرصتی می یابند تا روحیه از دست رفته شان را غنی سازی کنند. از حیث تسلیحاتی هم با استاندارهای دنیوی دمار شامل فاصله ی زیادی داریم.

الله: پس من جواب سیل ندبه های شیعیان تو را چه بدهم؟

مهدی:‌ یا الله بگذارید این‌قدر ندبه کنند تا ندبه دان شان پاره بشود. من که برای فتح دنیا به یک مشت خس و خاشاک نیازی ندارم. این عوام الناس دنیا اگر اهل حق بودند ندای «هل من ناصر ینصرنی» جدم را می شنیدند. با طرح جامع من فتح و اداره ی دنیا با همین سپاه نخبه ی ۳۱۳ میسور خواهد بود.

الله: یا اباصالح، حالا مؤمنین من شده‌اند یک مشت خس و خاشاک؟! فراموش کردی در کتاب ام به همه‌تان توصیه کرده‌ام که «وشاور هم فی الأمر»؟ تو ارزشی برای افکار عمومی ابنای بشر قائل نیستی؟

مهدی: یا الله، من تعجب می کنم! جسارتاً عرض کنم که انگار شما هم دچار هجمه ی فرهنگی شده اید. این سوسول بازی ها مال غربی هاست !

الله: ?what the fuck

[خدمتکار مهدی در گوشش ترجمه می کند]

مهدی: بارالهی من از شما استدعا دارم تکلیف این خدمتگزار ناچیز خودتان را روشن کنید. بالأخره من برای چی قراره ظهور کنم؟

الله: خب معلوم است. برای برافراشتن پرچم اسلام بر فراز قله‌های کره ی ارض.

مهدی: ای ول. رحمت به ارواح پدر و مادر نداشته تان! عرض کنم طبق تحقیقاتی که تینک تانک من به عمل آورده در حال حاضر از هر هفتاد بشر زنده ی کره ی زمین فقط یک نفر شیعه ی اثنی عشری است. ۶۹ نفر بقیه به درجات مختلف در ضلالت مبین هستند. تازه آن یک نفر شیعه هم به ضرس قاطع شناس‌نامه ایست. یعنی شما می‌گویید این آمارها دروغه؟ این همه شیوع کفر و الحاد در ام القرا دروغه؟ اینکه کره ی ارض از بشارت مهدوی من رو برگردانده اند دروغه؟
الله: خب که چی؟
بارالهی، من باز هم تعجب می کنم. قضیه اظهر من الشمس است:‌اگر بخواهیم نگران افکار عمومی عالمیان باشیم که کلاه دین جدّم و علی الخصوص مذهب تشیع پس معرکه است!

الله: همانا پر بیراه هم نمی‌گویی اباصالح. انگار این ۱۲۴ هزار رسول و چند خروار کتاب و جزوه ی راهنما که برای هدایت این ابوالبشر به صراط مستقیم فرستادم کافی نبوده، هیچ، هر سال هم که می‌گذرد حنای الاهی ما کم‌رنگ تر می شود و بازار شک و الحاد و کفر و نفاق پر رونق تر. امان از این اینترنت! امان از این ریچارد داوکینز! به نظرم باید به فکر یک «راه حل نهایی» برای حل معضل این مخلوق دوپا باشیم.

مهدی: قربان ذات کبریایی ات، طبق تحقیقات من برای هدایت مردم به صراط مستقیم اساساً دو راه وجود دارد: روش نرم و روش سخت.

الله: توضیح بده ببینیم.

مهدی: قربان روش نرم به این ترتیب است که حضرت‌عالی با قدرت جل جلاله تان با روش موسوم به مغزشویی تک تک ابنای بشر را از درون به صراط مستقیم هدایت کنید.

الله: من حوصله ی این همه دردسر ندارم. مغز آدمی پیچیده‌ترین ترکیب ماده‌ایست که من در کل کائنات خلق کرده‌ام لهذا شستشوی مغز یک کافر برایم از اداره ی یک کهکشان مشکل‌تر است. به علاوه اگر می‌خواستم مستقیماً وارد صحنه بشوم چرا این لشکر رسولان را برای هدایت خلق فرستادم ؟ چرا به ظهور تو دخیل بسته ام؟

مهدی: قربان خدای چیزفهم! بنابراین تنها راهی که باقی می‌ماند توسل به روش سخت برای هدایت گمراهان است. خلاف عرض می کنم؟

الله: یعنی واقعاً می‌خواهی بعد از ظهورت قاطبه ی ابنای بشر را از دم تیغ بگذرانی؟

مهدی:‌ به اذن الله تعالی، اگر با دیدن هاله ی نورم و شمشیر جدّم متنبه نشدند بله.

الله: آن وقت تکیلف «لا اکراه فی الدین» چه می شود؟

مهدی:‌یا الله، جسارتاً شما این همه فرمایشات متناقض در کتاب مبین تان داشته که مومنان به تناقض عادت دارند. به علاوه به عرض می‌رسانم که این حرف ها مال لیبرال مسلک ها و سانتریست هاست!

جبرائیل [سراسیمه] جناب آقای ولی عصر، می‌فرمایید الله موقع ابلاغ آیه «لااکراه» لیبرال مسلک تشریف داشته اند؟!

مهدی:‌ [با پوزخند] اولاً وقتی دو تا بزرگ‌تر صحبت می‌کنند عمله جات بیت الله خفقان می گیرند. من از شما تعجب می‌کنم چطور توی این ۱۵ میلیارد سال خدمت این چیزهای ساده را یاد نگرفته ای. در ثانی [عکس یک حوری پیر سرخاب سفیداب مالیده را از جیب دشداشه اش در می‌آورد و رو به جبرائیل می گیرد] شما حتماً این خانوم را می شناسید. بگم دور از چشم الله باهاش چه روابطی داشته اید؟ بگم؟... بگم؟

[جبرائیل سرخ شده و سرش را پایین می اندازد]

الله: [با صدای اکو، ناشی از غضب الهی] پایت را از گلیم ات درازتر نکن ای پسر عسکری! مسائل داخلی بیت ما به تو ربطی ندارد. همانا بار دیگر به ملائکه ی ما جسارت کنی می‌فرستم ات حجاز به جای مدیریت دنیا پشکل شتر جمع کنی!

مهدی: [دست و پایش را گم‌کرده] قربان، بنده خاک پای همه ی ملائکه ی درگاه هستم. جسارت این بنده ی ناچیز را ببخشید. استدعا دارم اغماض بفرمایید!

الله: همانا عفویدیم. عرایض ات را ادامه بده اما بدون حاشیه.

مهدی: به روی چشم قبله ی عالم. جسارتاً یادآوری کنم که شما همچنین به جد بزرگوارم بخشنامه کرده بودید که «وقتلواهم حتی لاتکون فتنه». آیا این همه آیه ی قتال دروغه؟ سنت صهیونیست کشی جدم دروغه؟ تاریخ بسط اسلام زیر سایه ی شمشیر دروغه؟ دروغه که ناف ام القرا هم از فتنه در امان نمانده؟ دروغه که روز عاشورا به سنت کائنات دهن کجی می کنند؟ آن وقت ما باید نگران افکار عمومی باشیم؟ باید نگران حفظ چند میلیارد نفوس دهری ناقابل باشیم؟ نه! اتفاقاً لازمه ی رفع فتنه استفاده از روش‌های سخت است. باید مرّ عذاب الاهی را به اهل کفر بچشانیم. البته ما برای خین و خین ریزی هم برنامه داریم و اسنادش هم موجوده. به این ترتیب که...

الله: پس می‌خواهی به سنت عسکری مرحوم هیتلر عمل کنی ای پسر حسن؟

مهدی: البته نه طابق النعل باالنعل. اتاق فکر من روش سایر برادران مجرب در این زمینه را هم کارشناسی کرده. ما به حول و قوه ی شما از یک روش نوین دکترینال برای امحای جمعی استفاده می‌کنیم که سرفصل هایش را اختصارا به استحضار رساندم. اینجا فقط اضافه کنم که من شخصاً با شمشیر جدم ترتیب سران فتنه را خواهم داد و بقیه ی اهل کفر و نفاق را به روش‌های فنآوری پیشرفته معدوم می کنیم.
الله: آفرین، آفرین، احسنت! خب از ذات ما چه کمکی برای اجرای این طرح ظهور برمی آید؟
مهدی: قربان رحمت بیکران تان، در طرح پیش‌بینی شده که حضرت‌عالی هم باید برای پذیرایی از این خیل به درک واصل شدگان در جهنم ظرفیت سازی کنید. ساماندهی پذیرش و عذاب اخروی این همه معصیت کار که شوخی نیست؟

عزرائیل: یا الله، جسارتاً عرض کنم که این آقای ولی عصر پابرهنه وارد حوزه ی استحفاظی بنده شده! با این نقشه ی ایشان لابداً بنده باید بروم غاز بچرانم چون همه ی وظایف ام به بمب اتمی و چه و چه سپرده شده.

نکیر و منکر [با هم] فکر سؤال و جواب همزمان این همه آدم را هم بکنید!

مهدی: [با لحنی سرد رو به عزائیل] حکم جهنم کفار بدون تشریفات رایج اداری و به طور کامپیوتری صادر می شود. [رویش را برمی گرداند] یا الله، جسارتاَ عرض کنم که این ملائکه شما از حیث دانش و فنآوری روز جداً دچار ضیق و حرج هستند. اگر صلاح بدانید اینها را جمیعاً بفرستیم مؤسسه ی امام خمینی تا از حیث علوم عملیه آپدیت بشوند. البته در این مورد هم هماهنگی های لازم صورت گرفته...

عزرائیل: و حتماَ اسنادش هم موجوده! قبله ی عالم، ببین این مهدی مجنون چه خواب‌هایی برای چاکران آستان ات دیده! آخر عمری باید برویم شاگردی مصباح یزدی و …

الله: همانا همگی خفه! ای کسانی که ایمان آورده اید،‌ جلال و جبروت الهی ما را به سخره نگیرید!

جبرائیل [در حال تایپ روی نت بوک اش] بارالهی، اگر اجازه بدهید فرمایش اخیرتان را برای همه ی عالمیان ایمیل کنم؟

مهدی [با نیشخند] می‌بینم که بالأخره یک ملائکه ی آپ تودیت پیدا شد! عضو فیس بوک هم هستی یا جبرائیل؟

جبرائیل: پس چی! وبلاگ هم دارم، [آهی می کشد] اما توی ام القرا فیلتر شده!

الله: عزیزان من، به جای مشاجره با هم به فکر جهاد اکبر باشید. یا اباصالح، اگر درست فهمیده باشم در این طرح تو ذات ما هیچ نقشی ندارد جز اینکه طول و عرض جهنم را اضافه کنیم و ملائک شکنجه گر بیشتری خلق کنیم؟

مهدی: قربان اون ذات ملکوتی ات بشم من! شما کمافی السابق مقام معظم رهبری کائنات خواهید بود. اما برای رفاه خاطر شما، امور جزئی عالم امکان را این فرزند کوچک اهل بیت با معاونت سپاه ۳۱۳ متقبل می شویم.

الله: زنده باشی ای پسر عسکری. چقدر تو به فکر خالق پیرت هستی!

مهدی:‌ [ تعظیم غرّایی می کند] هدف ما جلب رضایت شماست یا الله!

الله: مخلوقات من، برای تسریع ظهور مهدی عج سه صلوات دشمن شکن ختم کنید!

[صدای صلوات کشدار ملائکه... پرده فرو می افتد]

۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

حرف های ما و منشور آنها

در سالگرد کشتار مردم به دست مزدوران ج.ا در سی خرداد ۸۸ . نگاهی به منشور سبز موسوی در نشریه ی خیابان.

منبع: خیابان ۷۴
http://leftsoc.info/xyaban74.pdf

۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۱, جمعه

درباره ی «پان فارسیم» و «پان ترکیسم» در بالاترین (به سان آینه ی مجازی جامعه ی ما)

مرزهای زبان من، مرزهای جهان من است (لودویک ویتگنشتاین)

انگیزه ی این نوشته، لینک هایی است که مرتب در بالاترین درباره ی «پان فارسیم» و «پان ترکیسم» مطرح می شوند و غالباً بیش از آنکه به هیچ بحث سازنده ای منجر شوند جولانگاه فوران احساسات علیه «آنها» و تخاصم و هتاکی های ناشایست هستند. در اینجا قصد من این نیست که یکی از طرفین را متهم کنم یا نتیجه‌گیری قطعی داشته باشم. بلکه قصد دارم مقدمه ی مختصری بگویم از آنچه از چشم انداز کلی این تخاصم ظاهراً حل نشدنی می فهمم و همین‌طور نتیجه ی اسف بار این تخاصم برای جنبش ضد دیکتاتوری جاری. به این امید که این مختصر فضایی را برای بحث آزاد جهت روشن‌تر شدن دیدگاه‌ها در مورد مطالبات اقلیت ترک زبان ایران باز کند.


یک طرف افراطی ماجرا (یعنی اکثریت قاطع کاربران بالاترین) هر گونه مطلبی را که دورترین اشاره‌ای به «پان فارسیم» یا «شونیسم فارسی» یا حتی «هویت طلبی» داشته باشه بی درنگ با سیل منفی هایشان بمباران می‌کنند. این گروه شکوه می کنند که این واژه‌ها فقط جعلیات یک عده «پان گرگیست» بی‌هویت هستند. به نظر این گروه این لینک ها خیلی بیش از آنچه نشانگر واقعیت حضور سیاسی «جدایی طلبانه» در جامعه ی ترک زبان ایران باشد، روی اینترنت بروز می یابد و چه بسا سرنخ خیلی شان به مزدوران وزارت اطلاعات ج.ا و یا جدایی طلبان مقیم خارج کشور برمی‌گردد. این گروه به درستی استدلال می‌کنند که هر دو دسته ی اخیر سود واضحی از جدایی افکنی و القای دعوای ترک و فارس می برند. این‌ گروه اغلب با همین استدلال هر گونه اشاره به «شونیسم فارسی» یا حتی خواست «زبان مادری»‌ را مستحق جهاد اینترنتی و سرکوب بی محابا می بینند. برای این گروه همین که خامنه ای و خیلی از زمامداران این سرزمین از محمود غزنوی تا علی خامنه ای اصلاً ترک زبان بوده اند کافی است تا ثابت کنند که «شونیسم فارسی» یک جعل بی‌پایه ی تاریخی است. ستم به ملیت ها هیچ محلی از اعراب ندارد و «پان فارسیم» ملعبه ی دست «پان گرگیست ها» برای بلعیدن بخش‌هایی از «مرز پر گهر». برای این دسته، مسأله ی هویت طلبی ترک ها (و سایر اقلیت‌های زبانی) محتملاً مقدمه ی تجزیه ی کشور و در بهترین حالت مشکوک و بی موقع است.



طرف افراطی دیگر ماجرا کسانی هستند که راه حل قطعی و نهایی رفع تبعیض های تاریخی روا شده بر مردم «آذربایجان جنوبی» و شکوفایی این خطه ترک نشین را فقط و فقط در جدا شدن از «حاکمیت فارس ها» می‌بینند. برای این دسته، مبارزه ی جاری با دیکتاتوری جمهوری اسلامی «دعوای فارس ها» است که «به ما ربطی ندارد». برای این گروه، نتایج «تراختور» در لیگ فوتبال یا حاشیه های خواننده‌های ترکیه به مراتب مهم‌تر از وضعیت جنبش ضد دیکتاتوری و زندانیان سیاسی در تهران است. حتی تأکیدهای مکرر افراد شاخص جنبش مثل موسوی بر اهمیت زبان‌ها و فرهنگ های اقلیت کشور هم در بهترین حالت برایشان غیرجدی و باور‌نکردنی و به اغلب احتمال حقه‌بازی فارس ها تعبیر می شود. این دسته سقف پتانسیل جنبش «فارس ها» برای احترام به هویت اقلیت‌های زبانی را در دوره ی موسوم به «اصلاحات» می‌بینند و اعتراضات پیامد کاریکاتور توهین آمیز روزنامه ی ایران را بزنگاهی تاریخی که جدایش «ما» از «فارس ها» را برای همیشه رقم زده است. این دسته پیشگامی مبارزات آزادیخواهانه ی مردم آذربایجان از صدر مشروطیت تا انقلاب ۵۷ را نمونه‌هایی از همین «کلاهبرداری» فارس ها تلقی می کنند: ترک ها خون دادند تا فارس ها حکومت کنند: اشتباهی که هرگز نباید تکرار شود.

طرفین تلاشی برای فهم نگرانی ها و دغدغه های هم را لازم نمی بینند. جدل بر سر تعریف واژ های انتزاعی مثل «شوونیسم» و «پان فلان» است و پرتاب هر چه محکم تر برچسب های محکوم کننده به سمت «دشمن». تبعا با این رویکرد بین این دو نگرش بحث سازنده ای نمی‌تواند در بگیرد. گروه اول با منفی دادن را یک جور عمل «میهن پرستانه» می یابند. تقریبا شرطی شده اند که فارغ از اینکه متن چیست با دیدن واژه هایی مثل «شوونیسم» یا «آذربایجان جنوبی» منفی بدهند. تلاشی برای همدلی بسیار نادر است. بنابرانی سرونوشت این لینک ها از پیش تعیین شده است. امتیاز منفی بیش از مثبت. و یک ستون از جدل چندین میهن پرست عصبانی با لینک دهنده ی بیچاره و احتمالا یکی دو نفر که سعی در نگاه همدلانه به دغدغه ی مطلب دارند و که با معیارهای «میهن پرستان»‌ احتمالا خائن، «بی غیرت» یا حتی نفوذی دشمن محسوب می شوند.

به علاوه نگاه گروه اول به ترک ها صرفاً ابزاری و عمدتاً تحقیرآمیز است: «ستار خان»‌و «باقرخان» برای این خوب هستند که «رگ غیرت» ترک ها را برآورند تا بلکه به جنبش بپیوندند. تبعا با چنین نگرشی موفقیتی هم نصیب این دسته نمی‌شود و نشد. گروه دوم هم جنبش جاری را فقط به عنوان محملی برای طرح مطالبات (چه «هویت طلبانه» و چه «جدایی خواهانه» می بینند. البته معلوم نیست چه کسی باید این مطالبات رو بر آورده کند. در هر حال نکته ی دردناکی که برای من روشن به نظر می‌رسد این است که بازنده ی واقعی این دعوا همان مردمی هستند که با هر زبان و آرمان سیاسی که داشته باشند الان در یک زندان به وسعت کل ایران اسیر دیکتاتوری جمهوری اسلامی هستند.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۳, پنجشنبه

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۳, دوشنبه

گزارش مراسم های روز جهانی کارگر در نقاط مختلف ایران

بیانیه رسمی شماره 3 شورای برگزاری مراسم روز جهانی کارگر سال 89
به ضمیمه گزارش شورای برگزاری مراسم روز جهانی کارگر سال 89 از وقایع و برنامه های روز کارگر در شهرهای مختلف ایران

کارگران و عموم مردم مبارز!

همان طور که در دو بیانیه ی پیشین این شورا آمده بود، روز اول ماه مه امسال، فرصتی دیگر بود برای رساندن صدای اعتراض کارگران و بیان خواسته های ایشان.
کارگران ایران هم زمان با دیگر هم طبقه ای های خود در سراسر جهان، در حد توان و علی رغم سرکوب گسترده در مراسم های این روز شرکت نمودند. در گزارش ذیل قصد داریم با رویکردی واقع بینانه سطح شرکت کارگران در مراسم های این روز و نیز سطح سرکوب گری حاکمیت سرمایه داری در ایران را پیش روی همگان قرار دهیم.
در برخی مناطق مراسم ها مطابق فراخوان این شورا و در دیگر نقاط مطابق ابتکار عمل و ملاحظات محلی مراسم برگزار شده است. نوع شعارها و اعتراضات انجام شده غالباً در اعتراض به بی حقوقی هایی چون حقوق معوقه، سطح پایین دستمزد، حذف یارانه ها و از این قبیل بوده است.عواملی همچون زمان کم برای تبلیغ، امکانات و رسانه های محدود برای نشر فراخوان یا فراخوان ها، تفاوت در زمان و مکان های اعلام شده توسط منابع مختلف، از جمله عواملی بوده است که در کمیت و کیفیت شرکت کنندگان در مراسم ها اثرگذار بوده است. از جمله در اقدامی توسط صدای امریکا و از زبان سازگارا، کل مراسم به بوق زدن در ساعت یازده تقلیل داده شد و سعی در تحریف خواسته ها و مطالبات شد و یا رادیو فردا ساعت مراسم را، ساعت یازده صبح اعلام نموده بود.
اما دو عامل اساسی و پُر وزن در نحوه و سطح برگزاری مراسم های اول ماه مه - و دیگر جنبه های مبارزاتی کارگران - همانا سرکوب گسترده و افسارگسیخته ی حاکمیت سرمایه داری از یک سو و سطح آگاهی طبقاتی و سطح مبارزات جنبش کارگری از سوی دیگر است. هر گرایش فکری، خود درک خاص خود را از میزان وزن واقعی این دو فاکتور دارد. امیدواریم گزارش این شورا، در تحلیل جریانات کارگری برای واقعی دیدن وزن هر کدام از این دو عامل مفید واقع شود. اما ما در اینجا قصد تحلیل و اظهار نظر در این زمینه را نداریم و به انجام گزارشی عینی و تا حد توان خود تکمیل، از اتفاقات و مراسم ها بسنده می کنیم.
همچنین در اینجا لازم می دانیم ضمن تشریح یکی از اهداف اصلی اقدامات این شورا، توضیحی به برخی ملاحظات، نگرانی ها و نقد هایی که به هنگام انتشار بیانیه های یک و دو این شورا از جانب برخی جریانات کارگری شده بود، اضافه کنیم.
از جمله نگرانی ها، مساله توازن قوای کارگران در مقابل حاکمیت و احتمال سرکوب و دستگیری و " هزینه ی " بالایی که پاسخ به فراخوان ما می توانست در پی داشته باشد، بود.
این شورا تلاش نمود با مطالباتی نمودن شعارها و اعتراضات، تا سر حد توان خود جنبه ی طبقاتی سمت و سوی اعتراضات و تجمع های روز جهانی کارگر در ایران را تقویت نماید. به جای بی عملی و یا وادادن میدان عمل به جناح های سرمایه داری اعم از اصلاح طلبان و یا اصولگرایان و یا جناح های سازشکار موجود در جریانات کارگری، ما این وظیفه را بر خود مبرم دانستیم که با طرح مشکلات مختلف سیاسی-اقتصادی-اجتماعی موجود در جامعه ی سرمایه داری ایران و طبعا در سطح جهان، بر رویکرد رادیکال و کارگری و طبقاتی و بر لزوم تشکل محوری مبارزات توسط کارگران تاکید کنیم. ما بر این نکته ی اخیر کراراً در بیانیه شماره دو تاکید کردیم که کارگران راهی جز مبارزه با ابزار تشکل های مستقل کارگری ندارند.
خوشبختانه تا حدی بیش از انتظار ما، بیانیه ی شماره یک و دو این شورا مورد استقبال گروه ها و جریانات مدافع طبقه ی کارگر قرار گرفت. با حمایت رسانه ای، تبلیغی و انتشاراتی آنان این بیانیه ها در سطح وسیعی منتشر شد و به عنوان یک جایگزین رادیکال به جای تمامی این همه مفاهیم و راه حل های ارائه شده توسط جناح های سرمایه داری - و مثلاً اصلاح طلبان و رسانه های غربی حامی آنان - توانست طرح گردد. اگر نه در همه جا، اما در میان بخش های گسترده ای از عموم مردمی که از طریق اینترنت خوراک های شبانه روزی لیبرالی و نو لیبرالی به خوردشان داده می شود، این بیانیه ها مطرح گردید و به اندازه ی خود چالش برانگیز شد. تا جایی که اصلاح طلبان و "سبز ها" از درج کامل بیانیه ی شماره دو هراسیدند و آن را سانسور نمودند. اما نتوانستند از رسمیتی که این بیانیه با حمایت جریان های کارگری یافته بود، بگریزند و بالاخره ناچار شدند دست کم به انتشار این بیانیه اشاره کنند.از طرفی ما تا حد توان توانستیم با ارائه تحلیلی از وضعیت روز به پیشنهاد راه حل های رادیکال بپردازیم و این در حالی بود که علاوه بر سرکوب و فریب ِ جناح سرمایه داری در اردوی اصولگرایان ، جناح سرمایه داری ِ اصلاح طلبان و در راس آنان موسوی و کروبی تلاش نمودند با تبریک نامه های دغل کارانه ی خود به مناسبت روز جهانی کارگر ، ضمن تقلیل و تحریف مطالبات کارگری ،کارگران را دعوت به مبارزه برای بازگشت به قانون اساسی جمهوری اسلامی نمایند !
کار گروهی و قوی بخش انتشار شورا، در کنار حمایت گسترده ی جریان های کارگری در خارج و داخل منجر به طرح شعارهای طبقاتی، و راه حل ها و گزینه های سوسیالیستی مخصوصاً برای جوانان گردید.
تا اینجای کار ما به هدف اولیه خود رسیده بودیم.
اما گزارشی که در پی می آید نشان دهنده ی این است که مراسم ها و تجمعات برگزار شده در این روز تا چه حد مطابق هدف ما برای طرح خواسته ها و راه حل های رادیکال آن و جلوگیری از سم پراکنی جریانات اصلاح طلب یا اصولگرا برای "تعویض" مطالبات و راه حل ها با انواع سرمایه داری آن، برگزار شده است. در حد قد و قواره ما و بدنه ی کارگری که به این شورا اعتماد داشتند، بخشی از این هدف نیز برآورده شد، اما ما قصد اغراق در هیچ وجهی از آن را نداریم و امید داریم با گسترش اتحاد میان نیروهای رادیکال در جنبش کارگری هر روزه با قدرت، کمیت و کیفیت بیشتری با سازماندهی سوسیالیستی مبارزات کارگری و از جمله برپایی مراسم اول ماه مه، به انجام وظایف طبقاتی خود دست یازیم.
امید که بدنه ی کارگری رادیکال و پر تعداد تری در آینده ی نزدیک ِمبارزات، وظایف سنگین تری را بر عهده بگیرد و بدون شک ما نیز به عضو کوچکی از آن، در انجام سهم خود شتاب خواهیم کرد.
و بالاخره از تمامی خانواده هایی که در هر کدام از مراسم های روز جهانی کارگر، فردی از خانواده ی آنان دستگیر شده است درخواست می کنیم با ارسال اسامی این عزیزان (از جمله 15 نفر دستگیر شده در تهران و در مقابل وزارت کار) و سه نفر دستگیر شده در شهر سسندج ،به ما یاری نمایند تا با ایجاد یک کمپین اعتراضی سراسری برای آزادی هر چه سریع تر این عزیزان تلاش نماییم.
در پایان این شورا ضمن حمایت خود از حرکات اعتراضی این روزها توسط معلمان (که خود یکی از اقشار طبقه ی کارگر هستند)، بار دیگر بر لزوم پیوند و اتحاد میان جنبش های مختلف دیگر از جمله زنان، دانشجویی، حقوق کودک تاکید می نماید و از همه ی فعالینی که در برگزاری مراسم و اعتراض های روز جهانی کارگر تلاش نموده اند تشکر می نماید.
این شورا خواستار آزادی بی قید و شرط تمامی دستگیر شدگان مراسم روز جهانی کارگر می باشد و برای آزادی این عزیزان از هیچ کوششی فروگذار نخواهد کرد.
این بیانیه را با یادآوری بخش پایانی بیانیه های پیشین به پایان می بریم که ما کارگران را دعوت به طرح اعتراضات و مطالبات در هر فضا و امکان و با محوریت مبارزات اگاهانه و تشکل محورانه می نماییم.
هر روز، روز جهانی کارگر است و کارگران باید با تقویت و یا ایجاد تشکل های مستقل طبقاتی خود برای پیشبرد خواسته های خود تلاش و مبارزات خستگی ناپذیر کنند.

زنده باد همبستگی جهانی طبقه ی کارگر
پیش به سوی ایجاد تشکل های مستقل طبقاتی کارگران

شورای برگزاری مراسم روز جهانی کارگر سال 89
اول ماه مه 2010 - یازده اردیبهشت 1389


**********

گزارشی که در پی می آید حاصل گزارشات واصله به شورا تا پایان روز اول ماه مه - یازده اردیبهشت – می باشد. بخش اعظمی از این گزارشات به طور مستقیم به شورا گزارش شده است، اما بخش هایی از آن نیز از منابع دیگر اخذ شده است:

گزارش مراسم روز جهانی کارگر سال 89


در تهران، اطراف میدان انقلاب از صبح در محاصره ی نیروهای امنیتی اعم از یگان ویژه، پلیس و لباس شخصی ها ی اطلاعاتی درآمده بود (فیلم منتشر شده توسط شورا). همچنین صدها تن از نیروهای امنیتی در ورودی وزارت کار، تا خیابان بهبودی، به سمت شمال، خیابان جیحون تا آذربایجان و آذربایجان تا رودکی، تمامی خیابان های اعلام شده توسط شورای برگزاری برای مراسم را به محاصره در آوردند؛ (مراجعه شود به فیلم منتشر شده توسط شورا). در بخش شمالی محوطه ی وزارت کار نیز چندین ماشین سرکوب و صدها نیروی امنیتی آماده به حمله حضور داشتند. همچنین در محوطه ی پلیس راهنمایی رانندگی نبش تقاطع انقلاب-رودکی در حدود بیست ماشین یگان ویژه ی سرکوب آماده به حمله بودند و نیروهای آنان نیز در حالت آماده باش به سرمی بردند. در یک مرحله موتور سواران سراپاپوشیده، به صورت چراغ روشن به قصد ارعاب مردم و ضرب و شتم حاضرین در پیاده روهای خیابان های مسیر برنامه به حرکت درآمدند. در ساعت شش و نیم عصر هنگامی که تعدادی از حاضرین شعارهای اعتراضی سر دادند، مورد حمله ی نیروهای سرکوبگر قرار گرفتند. برخی شعار های آنان بدین قرار بود: "مرگ بر دیکتاتور"،"کارگر زنده باد ". (مراجعه شود به فیلم منتشر شده توسط شورا) .هم چنین در ابتدای خیابان جیحون شعارهای " آزادی و عدالت این است شعار ملت " سر داده شد که جمعیت مورد تهاجم نیروهای سرکوبگر سرمایه داری اسلامی قرار گرفت. نیروهای سرکوب حتا به ضرب و کتک کاری تعدادی از زنان مسن پرداختند. هم چنین در محل مراسم و در مقابل وزارت کار در حدود 15 نفر که اکثرا جوان بودند توسط نیروهای امنیتی دستگیر شدند و توسط ماشین مخصوص که نوعی زندان متحرک است از مسیر منتهی به میدان انقلاب به مکان نامعلومی منتقل شدند.
در میدان فاطمی نیز نیروهای امنیتی روبروی وزارت کشور مستقر شده بودند و در یک مرحله اقدام به حمله به تجمع کنندگان حاضر در محل نمودند.
در میدان آزادی، رانندگان تاکسی برای اعلام حمایت خود از سوار کردن مسافرین خودداری کردند.
در مقابل مجلس سرمایه داری در بهارستان نیز، حاضرین در محل مورد ضرب و شتم انبوه نیروهای حاضر در محل قرار گرفتند.
در مجموع با توجه به گزارشات واصله و یا مشاهدات، جمعیتی که موفق شدند علی رغم حضور گسترده ی نیروهای سرکوب در سه مکان ِ یاد شده، حاضر شوند جمعیتی بالغ بر سه هزار نفر بوده است.
در اهواز و در مقابل اداره کار آن شهر تعداد کثیری از کارگران به ویژه کارگران لوله سازی اهواز تجمع کردند و به طرح اعتراضات خود از جمله 13 ماه حقوق معوقه ی خود، پرداختند. این مکان و هم چنین استانداری خوزستان توسط نیروهای سرکوب نیروی انتظامی و لباس شخصی ها درمحاصره بوده است.
در کرمانشاه تجمع مردم و کارگران در مقابل اداره کار این شهر برگزار گردیده است( جزئیات بیشتر واصل نشده است).
در سنندج و با حضور جمعی از کارگران، فعالین کارگری و خانواده هایشان مراسم با خواندن سرود انترناسیونال و سخنرانی و شعر خوانی و با قرائت قطعنامه ی سراسری تشکل های کارگری ایران پایان پذیرفت. هم چنین مراسم های دیگری در این شهر برگزار شده است که از جزئیات آن خبردقیقی به این شورا گزارش نشده است.
مراسمی نیز به همین ترتیب در روز جمعه و در شهر بانه برگزار گردیده است.
همچنین در سقز مراسم، در روز جمعه، با سخنرانی و از جمله توسط محمود صالحی و قرائت قطعنامه ی سراسری ده تشکل کارگری برگزار شده است.
در شیراز هم کارگران با در دست داشتن پلاکاردهایی با شعار "سرنوشت سیاه"، "کارگر، روز بی کاری ات مبارک!" و "تا حقوق نگیریم، از پا نمی نشینیم"، در مقابل استانداری فارس تجمع کردند.
در کرمان نیرو‌های امنیتی برای پراکنده کردن کارگرانی که مقابل استانداری تجمع کرده‌ بودند، از گاز اشک‌آور استفاده کردند.
در قزوین، هزاران تن از کارگرانی که در ورزشگاه آن شهر گردهم آمده بودند، با شعار "کارگر اتحاد اتحاد"، علیه اخراج کارگران و سایر مشکلات کارگری مراتب اعتراض خود را اعلام کردند.
در ساعت حدود نه صبح، نمایندگان کارگران طی سخنرانی های خود خواستار پایان دادن به قرار دادهای موقت و رسمی شدن کارگران، حق بیمه، و سایر مشکلات کارگری شدند.
همچنین در شهرک صنعتی البرز تعداد کثیری از کارگران این شهرک در اعتراض به بی حقوقی هایی که بر آنان تحمیل شده است، دست به تجمع و اعتراض و سر دادن شعار زدند و به دلیل برخورد نیروی انتظامی، با آنان درگیر شدند.
در تبریز، صدها نفر از کارگران و مردم تبریز، جهت گرامی داشت روز جهانی کارگر، در مقابل اداره کار تبریز در خیابان امام خمینی، نیمه راه – راه آهن، تجمع کرده و کارگران حاضر در محل نیز، اعتراضات خود را آغاز کردند.
این تجمع از حوالی ساعت یازده صبح آغاز شده و صدها نفر در آن شرکت داشتند و درهر لحظه بر تعداد شرکت کنندگان افزوده می شد.
حاضران پلاکاردهایی در گرامیداشتِ روز کارگر و اعتراض به وضع موجود، در دست داشتند.
نیروهای انتظامی، سپاه پاسداران، بسیج و لباس شخصی ها، در منطقه حضور گسترده ای داشتند و بنا به گفته شاهدان عینی، بیش از 40 خودروی نیروهای نظامی و انتظامی، در آنجا مستقر شده بودند.
تعدادی از کارگران پیشرو عسلویه نیز، در مراسم تهران و در مقابل وزارت کار حضور یافته اند. خبری که به شورا ارسال شده حاکی از آن است که این کارگران تعدادی پلاکارد با شعارهای اعتراضی به همراه داشته اند تا در صورتی که فضا ی مراسم مناسب باشد، آن ها را بیرون آورند.
از تجمع هایی که در اصفهان و اراک خبر برگزاری آن به دست آمده ، جزئیاتی واصل نشده است


دانشجویان - مراسم هایی که در روز اول ماه مه توسط دانشجویان برگزار شده است :
در چند دانشگاه، دانشجویان به مناسبت روز جهانی کارگر دست به تجمع های اعتراضی زدند. از جمله در دانشگاه های تهران، بروجرد، مشهد، کرمان، آزاد تهران، علم و صنعت و شهرکرد.
در دانشگاه تهران شعارهای "دانشجو کارگر اتحاد اتحاد " و "مرگ بر دیکتاتور" و"دیکتاتور حیا کن دانشگاه رو رها کن" توسط دانشجویان سر داده شد. دانشجویان بعد از حدود ۲ ساعت تجمع اعتراضی به حضور احمدی نژاد، به قصد پیوستن به صفوف کارگران دانشگاه را ترک کردند.
در بروجرد و در روز جهانی کارگر در دانشگاه این شهر، کارگران و نمایندگان کارگران نیز شرکت داشتند. دانشجویان برای ابراز همبستگی و اتحاد، از کارگران برای این مراسم دعوت کرده بودند و با تاکید بر مطالبات کارگران، خواهان رفع تبعیض و ستم بر کارگران شدند. مطالباتی که دانشجویان بر آن تاکید داشتند، از جمله افزایش دستمزدها و ایجاد اشتغال و امنیت شغلی برای همه و افزایش امکانات رفاهی بود.
دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد در بزرگداشت روز جهانی کارگر، علی رغم فضای سنگین سرکوب و کنترل دانشجویان امروز صبح در کلاس های درس شرکت نکردند و کلاس ها را تعطیل کردند. دانشجویان همچنین از گرفتن غذا از سلف سرویس دانشگاه امتناع کردند.
دانشجویان دانشگاه آزاد شهرکرد و دانشجویان دانشگاه آزاد تهران مرکز در روز جهانی کارگر و در حمایت و همبستگی با کارگران در این روز دست به اعتصاب غذا زدند.
دانشجویان دانشگاه علم و صنعت نیز در بزرگداشت روز جهانی کارگر و در همبستگی و حمایت از کارگران در سالن غذاخوری دانشگاه تجمع و سرود خوانی کردند. حراست دانشگاه به دانشجویانی که مراسم را آغاز کرده بودند حمله کرده و مانع پیوستن سایر دانشجویان به آنان شد.
پایان گزارش شورا
***********

۱۳۸۹ فروردین ۱۴, شنبه

واکاوی دکترینال فیلم «چگونه اژدهایت را تربیت کنی»

نوشته سردار دکتر ذوالجناح1


روايت تنازع غرب با جهان اسلام، در جنگ‌های کلاسیک خلاصه نمی شود. غرب و بويژه آمريکا از همه‌ی توانايی ها، امکانات و شيوه‌ها در اسلام‌ستيزی بهره‌برداری می کنند. در این زمینه توجه به تکنیک های ظریف جنگ نرم که در فیلم‌های پرفروش هالیوودی به کار گرفته می‌شود بسیار حائز اهمیت است. محافل و اتاق‌های فکر صهیونیسم بین الملل بارها از حربه ی سینما به عنوان بهترین روش لشکرکشی نرم به اذهان مردم جهان یاد کرده اند. یک نمونه ی قابل توجه از این هجمه ی نرم، فیلم جدید «چگونه اژدهایت را تربیت کنی» است که علیرغم ظاهر کودک پسند خود آکنده از حیله‌های کثیف صهیونیستی و در‌واقع مانیفست دکترینال جدید استکبار برای فتح جهان و خصوصاً غلبه بر نظام اسلامی ایران است. در این مقال اختصاراً به افشای برخی محورهای اصلی این هجمه و واکاوی لایه‌های پنهان آن خواهیم پرداخت.

خلاصه ی داستان فیلم:

قوم وایکینگ سیصدسال است که با قوم اژدها در جنگی خونین به سر می برد. قهرمان فیلم پسری ضعیف الجثه از قوم وایکینگ به نام هیکاپ (سکسکه) است که بر خلاف درخواست پدر اصولگرای خود که از او می‌خواهد اژدهایی را به قتل برساند تا به جرگه ی امت وایکینگ پذیرفته شود، در طی یک حادثه ی مشکوک با یک اژدها (بی دندان) رابطه ی دوستی و مودت برقرار می‌کند. هیکاپ بال آسیب دیده ی بی دندان را ترمیم می‌کند و سپس او را رام می‌کند و به صورت وسیله نقلیه اختصاصی خود در می آورد. هیکاپ به وایکینگ ها می‌گوید که اژدهاها خود مقهور اژدهای بزرگ هستند و در‌واقع ما و اژدهاها دشمن مشترکی داریم باید به کشتار هم خاتمه دهیم و علیه آن دشمن متحد شویم. اما مردم وایکینگ دکترین او برای دوستی با قوم اژدها را رد می‌کنند و برای جنگ به سرزمین اژدها لشکرکشی می کنند. اژدهای بزرگ به راحتی لشکر وایکینگ ها را تار و مار می‌کند اما هیکاپ و دوستان اش از راه می‌رسند و اژدهای بزرگ را به شهادت می‌رساند و سپس وایکینگ ها در کمال آسایش به استثمار اژدهاها و بهره برداری از منابع اژدهایی سرشار آنان مشغول می شوند.


برای متخصصان آشنا با تحلیل دکترینال، داستان فیلم به خوبی گویای منویات شوم سازندگان است اما برای آگاهی برادران و خواهران بسیجی در چندمحور به رمزگشایی لایه‌های پنهان فیلم می پردازیم:



محور اول: سازنده ی فیلم

این فیلم توسط کمپانی «دریم ورکز» (=عملیات رویائی) تهیه شده است که نام آن به طرز مزبوحانه ای از نیات پشت اش پرده خبر می دهد. کمپانی عملیات رویائی، فیلم‌هایی همچون «شرک» (برای پراکندن شرک و الحاد) را در کارنامه ی سیاه خود دارد. لازم به ذکر است که پس از افشاگری های کوبنده ی دکتر حسن عباسی در مورد کمپانی والت دیسنی، محافل صهیونیستی که والت دیسنی را مهره ی سوخته ای جهت مهندسی افکار عمومی جهانیان دیدند با سرمایه‌گذاری در کمپانی های دیگر درصدد پیگیری نقشه های شوم خود برآمده اند. استفاده از تکنیک نمایش سه بعدی حربه ی جدیدی است برای رسوخ به ذهن‌های معصوم جوانان ما. تکنیکی که با بودجه ی سرسام آور تخصیص داده شده از جانب پنتاگون فراهم شده است.


محور دوم: انطباق کامل با دکترینال «فتح نرم جهان»

آنچه بسیار قابل توجه است موقعیت روابط بین الملل در زمان عرضه ی فیلم است. در پی شکست مفتضحانه ی دکترین چنی-رامسفلد-ناتنیاهو در لشکرکشی غرب به عراق و افغانستان و شکست مزبوحانه ی اسرائیل در تجاوز به لبنان (حرب التموز)، اتاق فکرهای صهیونیسم به تکاپو افتادند و در نهایت دکترینال «فتح نرم جهان» را در دستور کار خود قرار دادند. طبق این دکترینال، چون قدرت نظامی استکباری از پس غلبه بر انرژی هسته ای متراکم در تک تک نیروهای سپاه، بسیج، حزب الله و القاعده برنمی آید باید به روش‌های ظریف‌تر تبلیغات و مهندسی افکار عمومی برای رخنه، نفاق و نهایتاً شکست امت اسلام بهره گرفت. در همین راستا، پروژه ی «مهره ی سیاه» برای انتخاب یک سیاه پوست ظاهراً مسلمان زاده به ریاست جمهوری آمریکا را کلید زدند.


انتخابات ریاست جمهری اخیرآمریکا با تقلب چشمگیر در آرای رأی دهندگان مظلوم آمریکایی همراه بود که بعدها فرافکنی مهندسی شده ی آن را در فتنه ی عده‌ای فریب خورده و معلوم الحال موسوم به «سبزها» دیدیم.. به اعتقاد استراتژیست های صهیونیست، رنگ پوست اوباما و اینکه از خانواده‌ای مستضعف و آفریقایی آمده او را کاندید مناسبی برای فریب مسلمین جهان و پیشبرد نقشه ی صهیونیستی «فتح نرم جهان» خواهد کرد. دروغ پردازی درباره ی این مهره ی معلوم الحال چنان بود که حتی نام اصلی او را که «میکائیل کوهن» و از یهودیان اتیوپی بود به «باراک او-با-ما» تغییر دادند و وانمود کردند که اجداد این شخص مسلمان و متعلق به روستای «او-با-ما» ( از مناطق محروم و شهیدپرور استان بوشهر) هستند. این مهره ی سیاه صهیونیسم طبق نقشه ی از پیش تعیین شده از در دوستی با امت اسلام در آمد و «دست دوستی» خود را به سوی مقامات نظام اسلامی ایران دراز کرد. سخنرانی جنجالی و ریاکارانه ی او در حوزه ی معلوم الحال الأظهر نیز جزء همین سناریوی از پیش طراحی شده بوده است.



محور سوم: آموزش غیرمستقیم ذلت و عدم خشونت:

تأمل در نمادهای این فیلم گویای بسیاری از مطامع نهفته در آن است: قهرمان فیلم، هیکاپ، پسری ضعیف الجثه و بی دست و پاست که هیچ علاقه‌ای به تعلیمات نظامی و جهاد ندارد. این فرهنگ سازی منحط آشکارا برخلاف رهنمودهای مقام معظم رهبری و رسول الله در مورد اهتمام جوانان به ورزش هایی چون تیر اندازی، جودو و اسب سواری است. مشاهده می‌کنیم که چگونه این حربه ی کمپانی «عملیات روانی» جوانان معصوم بیننده ی فیلم را آماج قرار می‌دهد و آرمان‌های والای بسیج جهت کسب مهارت نظامی را نهی می کند. در سالی که بفرموده مقام معظم رهبری سال «همت مضاعف، تلاش مضاعف» نام گرفته، این تأکید بر دست و پا چلفتی بودن و عدم خشونت بسیار معنادار است و دهن کجی آشکاری به منویات رهبری و آرمان مقدس سپاه اسلام یعنی «و اعدوا لهم مااستطعتم من قوه» می‌باشد که اوج تبلور آن را در عملیات استشهادی شاهد بوده ایم.



محور چهارم: القای شبهه ی عقب‌ماندگی تکنولوژیک مسلمین

استکبار جهانی که از فتح قله‌های هسته ای و تسخیر فضای اتمسفر توسط نظام اسلامی ایران دچار عجز و استیصال شده تبعاً سعی در القای شبهه و فرافکنی دارد. به این ترتیب در فیلم می‌بینیم که بی دندان (نماد نیروهای فریب خورده و مخملی داخل کشور) حتی از تعمیر دم (بال عقبی) خود عاجز است و برای این کار به کمک فنی هیکاپ نیاز دارد. سقوط پی در پی بی دندان نیز تلاش مزبوحانه ی دیگری است در القای این شبهه که هواپیماهای نظام اسلامی پی در پی سقوط می‌کنند حال آنکه تعداد سقوط هواپیماهای نیروی هوایی و خطوط جوی آمریکا بسیار بالاتر از توپولوپ ها و ایلیوشین های برادران روسی است. نکته در اینجاست که به خاطر سیطره ی رسانه‌های صهیونیستی بر غرب، اخبار سقوط بوئینگ ها و اف ۱۶ ها هیچ‌گاه منتشر نمی‌شوند اما بخاطر «آزادی نزدیک به مطلق» در مملکت اسلامی ایران اخبار سقوط هواپیماهای ما بدون هیچ مانعی منتشر می شود. خوب است برادران متصدی رسانه‌ها در این زمینه تدابیر پدافندی مقتضی اتخاذ کنند تا جلوی سوءاستفاده های تبلیغاتی غرب گرفته شود.



محور پنجم: آموزش تکنیک های نیرنگ سبز جهت غلبه بر نیروهای بسیجی

هیکاپ به تدریج یاد می‌گیرد و دوستان صهیونیست خود آموزش می‌دهد که برای غلبه بر نیروهای بسیجی (اژدهاها) به جای گرز و شمشیر (تکنولوژی پیشرفته ی نظامی) از تکنیک های ظریف تطمیع و جنگ روانی استفاده کنند. مثلاً به جای کوبیدن گرز بر سر یک اژدها (بخوانید بسیجی)، بهتر است گردن او را قلقلک بدهید ( توسل به نفس اماره و شهوانیات حریف) یا به جای جنگ و گریز کلاسیک (تکنیک شکست‌خورده ی آمریکا علیه برادران طالبان)، بهتر است نیروهای اسلام را با زخارف دنیوی، مانند دویدن دنبال انعکاس نور در آینه (تلویحی از ماهواره و اینترنت) مشغول و فرسوده کنید. البته روش های کلیدی جهت پدافند علیه این تکنیک های مزبوحانه توسط واحد پدافند نرم افزاری سپاه در جزوه ای جداگانه تهیه شده و در این مقال نمی گنجد.


محور ششم: (نعوظ بالله) تشبیه مقام معظم رهبری به اژدهای بزرگ

یکی از صهیونیستی ترین موتیف های این فیلم تلاش آن در القای این شبهه است که اژدهای بزرگ فاقد پشتوانه ی مردمی است و فقط با حربه ی ترس و ارعاب بر امت اژدها حکومت می کند. لذا هیکاپ و یاران صهیونیست اش می‌توانند سوار بر اژدهاهای منافق و فریب خورد به بیت معظم له نفوذ کنند (اشاره به هجمه ی اینترنتی امثال ایران پروکسی). در این هجمه گارد محافظ مقام معظم اژدها (اشاره ی تلویحی به لشکر محمد رسول الله تهران) که در معرض تبلیغات مسموم استکباری وایکینگ ها قرار گرفته نه تنها همچون مردم کوفه رفتار می‌کند و به ندای «هل من ناصر ینصرنی» مقام معظم اژدها لبیک نمی‌گویند بلکه منافقانه از کنام اژدها فرار می‌کنند و بعضا به لشکر صهیونیستی وایکینگ می پیوندند.


محور هفتم: القای غلبه ی نهایی صهیونیسم و ذلت امت اسلام

در صحنه ی پایانی فیلم که دل هر بسیجی دلسوخته ای را به درد می آورد، می‌بینیم که وایکینگ ها که اکنون پس از نابودی نظام اسلامی بر کل منطقه سیطره یافته‌اند با مهمیز و لگام زدن به امت اژدها مشغول سواری و کسب سود سرشار و لذت‌های دنیوی از این رابطه ی استکباری هستند و تمام جزیره با خفت و ذلت امت اژدها زیر چکمه های وایکینگ های مستکبر قرار دارد. و این است هدف نهایی دکترینال «فتح نرم جهان». خدعه ای که البته با هشیاری همیشگی و دشمن شناسی مقام عظمای ولایت و همت و کار مضاعف دولت جهاد هسته ای همچون همیشه نقش بر آب خواهد شد و عن قریب پرچم پلوتونیومی امام عصر بر فراز قله‌های جهان به اهتزاز در خواهد آمد. ان‌شاءالله


1. کارشناس ارشد معاونت پدافند ضدبراندازی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی. نقل از نشریه ی عصر کاذب