۱۳۸۹ تیر ۶, یکشنبه

طرح جامع ظهور (نمایشنامه ای الاهی-کمدی)

مقام عظمای الله: خب حاج مهدی، ملائکه به عرضم رساندند که می‌خواهی برای امر مهمی مقرّب بشوی. البته ما که می دانم قضیه را. بالأخره ما عالم مطلق کائنات هستیم. لکن جهت اطلاع ملائکه و صورت جلسه ی بارگاه عرایض ات را بیان کن.

حاج مهدی ولی عصر: بسم الله الرحمن الرحیم. الهم اشرح لی صدری...

الله: خب، زبانت را باز کردم. شروع کن.

مهدی: ای پروردگار عالمیان، بالأخره طرح جامع ظهورم را نهایی کردم!

الله: آفرین، آفرین احسنت! ملائکه برای سلامتی حاج مهدی جمیعا صلوات!

[صلوات ملائکه و ارواح مقرّب درگاه الهی، به جز خمینی که ساکت ایستاده و اخم کرده]

[مهدی تعظیم غرّایی می‌کند و موقع برگشت هاله ی نورش را که کج شده مرتب می کند]

خمینی: بارالهی، لکن بنده باور نمی کنم!

الله: تو باز آیه یأس خواندی خمینی؟!

مهدی: [با خشم] یاالله، اذن بدهید این پیرمرد هاف هافو را همین جا در محضرتان شقه کنم!

خمینی [با پوزخند]: لکن امریکا از پس ما برنیامد، حالا تو یکی خَفَه!

مهدی [رو به خمینی]: خیلی خوشحالی که قبل از ارتحال شدن ات ظهور نکردم، نه؟ والله اگر زودتر به کره ی ارض می آمدم با همین شمشیر جدّم...

الله: همه تان خفقان بگیرید! بارگاه من جای این بچه بازی‌ها نیست!

[خمینی یک پلاکارد از جیب عبایش در می‌آورد و رو به مهدی می گیرد. روی پلاکارد نوشته «از ما عصبانی باش و از عصبانیت بمیر»]

الله: آهای دیفاعیل، این خمینی را ببرید اتاق مارها، تا وقتی دستور ندادم درش نیاورید.

دیفاعیل: بارالهی، جسارتاً به عرض برسانم که دفعه ی پیش بیشتر مارها ارتحال گرفتند و مردند.

الله: عجب، باید حدس می زدم. خب ببریدش اتاق باباکرم مجبورش کنید یک کاست کامل هایده را گوش
کند.

خمینی: العفو! العفو! یا غیاث المتغیثین العفو! [رو به امام حسین] یا وجیهً عندالله، اشفع لنا عند الله!

امام حسین: بارالهی، به آبروی طفلان مسلم این دفعه هم خدایی کنید و از سر فضولی این خمینی بگذرید.

الله: باشه، فقط به خاطر لپ های علی اصغر. این دفعه می بخشم ات خمینی. لکن دفعه دیگه پارازیت بندازی حساب ات با باباکرم است!

خمینی: سمعا و طاعتا. [دو دست اش را روی دهانش می‌گذارد و تا جایی که کمرش خم می شود تعظیم می کند]

الله: خب حاج مهدی، درباره ی طرح جامع ات توضیح بده.

مهدی: یالله، اذن بدهید یک مقدمه‌ای عرض کنم درباره ی این خمینی قدرت طلب تا برادران ملائکه توجیه بشوند که خصومت این پیرمرد با من بر سر چیست.

الله: لازم نکرده. برو سر اصل مطلب. زود، تند، سریع!

مهدی: هر طور اراده ی الهی باشد. عرض کنم که این طرح حاصل ۴۰۰ هزار ساعت کار کارشناسی اتاق فکر بنده است. و مثل طرح های قبلی همین‌طور کشکی نیست. اسنادش هم موجوده!

الله: امیدوارم. البته دفعات قبل هم همین را می گفتی.

مهدی: ما مخلص الله هستیم. اما تفاوت این طرح جامع با طرح های قبلی این است که در این مورد به ملاحظات ژئوپولیتیکی دکترینال بدون مرز عنایت ویژه ای داشته ایم.

الله: دکتر کی کی؟

مهدی: قربان، «دکترینال بدون مرز». مستحضر هستید که چون بنده قصد دارم به حول و قوه ی شما کل دنیا رو مسخّر کنم باید از دکترینال های بدون مرز استفاده کنم. دکترینال مرزی که به درد ما نمی خورد.

الله: آهان. خب ادامه بده.

مهدی: بله، ملاحظات دیگه ای هم که داشتیم این بوده که از بین تمام اقشار برای اداره ی دنیا انتخاب کارشناسی صورت گرفته. ملاک‌های گزینشی ما هم کاملاً معتبر و علمی هستند. اسنادش هم موجوده!

الله: بارک الله. احسنت.

مهدی: به علاوه جهد بلیغ کرده‌ایم تا در انتخاب اصحاب معیارهای عرزشی را با حساسیت تمام مراعات کنیم. یعنی کیفیت فدای کمیّت نشده و فقط آدم‌های با‌جربزه و اهل عمل را انتخاب کرده‌ایم نه از کسانی که فقط ادعای ارادت به ما را دارند اما توبره شان خالیه.

الله: یعنی پارتی بازی نکرده ای؟

مهدی: بارالهی اختیار دارید. به حمد شما اصحاب من همه دکتراهای معتبر دارند، نه از این‌ها که این روزها مد شده.

الله: اوهوم!خب حالا این اصحاب ات از چه اقشاری هستند؟

مهدی: عرض کنم که اصحاب من که اختصارا بهشان می گوییم سپاه ۳۱۳ از نخبگان سه قشر تشکیل شده: سرداران، تجار و بسیجیان. حضرت‌عالی مستحضر هستید که فتح و اداره ی دنیا کار آسانی نیست.

الله: صحیح.

مهدی: برای همین بنده به عنوان مدیرعامل موعود جهان وظیفه ی خودم دانستم که کسانی را عضو قرارگاه ۳۱۳ کنم که اشراف کامل به حوزه ی تخصصی خودشان داشته باشند. افتخار دارم به عرض برسانم که کاندیداها همگی در حیطه ی تخصصی خودشان اجتهاد کامل دارند و از هر جهت اصلح و ابلغ هستند. البته من خودم کارشناس ارشد همه‌شان هستم.

الله: لکن چرا از آخوندها انتخاب نکردی؟

مهدی: الله جان، شما که این صنف رو بهتر از من می شناسید. اولاً که این‌ موجودات به قدر الاغ توان مدیریتی ندارند. اگر از این‌ها انتخاب می‌کردم کلاه نظام اسلامی جهان پس معرکه بود. درثانی بنده دنبال دردسر نمی گردم. آیا مشکل ما این است که با ملاهای قدرت طلب در دست و پنجه نرم کنیم؟

الله: یا ابن حسن، چرا این‌قدر نگران آخوندها هستی؟

مهدی: یا الله، من تعجب می‌کنم از شما! به ضرس قاطع عرض کنم اگر همراه چند تا آخوند ظهور کنم، همان هفته ی اول افسار ولایت جهان را از دستم در می آورند و بعدش مرا به جرم محاربه اعدام می کنند.

الله: مگر من اینجا لولوی سر خرمن هستم یا ابن حسن؟

مهدی:‌ بنده به ریش پدر معصوم ام بخندم یا الله. ولی سری که در نمی‌کنه را چرا دستمال ببندیم و موجب زحمت حضرت‌عالی بشویم؟ خلاف عرض می کنم؟

الله [با من من]: خب حرف ات از یک جهت معقول است. ذات ما دنبال دردسر نمی گردد. اما آن وقت برای رتق و فتق امورات امت اسلام چکار می کنید؟ تکلیف حوزه های علمیه چه می شود؟!

مهدی [با لبخندی فاتحانه]: یا الله فکر آنجایش را هم کرده ایم. با مدیریت نوین من دیگه نیازی به آخوند و مفتی و مجتهد نخواهد بود. در حوزه های علمیه رو تخته می‌کنیم و آخوندهای جوان را می فرستیم سیبری برای کار در معادن. با پیرهایشان هم صابون و گبه درست می کنیم!

الله:‌هاه؟! تو می‌خواهی باب فقه جعفری پویای شیعیان ما را تخته کنی؟!

مهدی: لب لباب مطلب همینه یا الله. با ظهور بنده دیگه نیاز به آخوند جماعت نخواهیم داشت. چون ذات دین را خودمان مستقیماً از طریق سپاه اسلام به مؤمنان عرضه خواهیم کرد.

الله: چطور؟!

مهدی: تأمل بفرمایید عرض می کنم. شما آخوند را برای جواب دادن به مسائل شرعی یومیه و هدایت اخلاقی مردم نیاز دارید، نه؟

الله: آری.

مهدی: خب چه می شود اگر دیگر مردم دیگر مشکل اخلاقی نداشته باشند و مسائل شرعی جدیدی هم ایجاد نشود؟

الله:‌معما طرح نکن ابن حسن. طرح ات رو تشریح کن.

مهدی: خیلی ساده است یا الله. وقتی همه ی دنیا را فتح کردیم کاری می‌کنیم که دیگر هیچ مسأله ی فقهی جدیدی ایجاد نشه الّا مسائلی که خودمان و نیروی انتظامی مان جواب اش را داشته باشیم. تمام راه های گمراهی و فسق و فجور را هم مسدود می کنیم. آنوقت در کل بلاد اسلامی نه نیازی به ارشاد مردم به راه راست خواهد بود و نه نیازی به نفس کشیدن آخوند جماعت.

الله: چطور مانع ایجاد مسائل فقهی جدید می شوید؟ فکر می‌کنی ما حل المسائل عالم کون و مکان را دست تو می دهیم؟

مهدی: خیر یا الله. ما نیازی به حل المسائل یونیورسال ذات باری نخواهیم داشت.

الله: اما این بنی بشر هر روز دارند جنقولک بازی‌های جدید در می آورند. مثلاً الان سلول مصنوعی ساخته اند. عن قریب روح مصنوعی هم بسازند یا داروی جاودانگی را کشف کنند. شما که از این چیزها خبر ندارید ولی همانا ما از همه چیز خبر داریم. این مصنوعات و مکشوفات تازه کلی مسأله ی فقهی جدید تولید می‌کند که به فکر آخوندهای عصر حاضر نرسیده تا چه رسد به فکر تویی که مال عصر مفرغ هستی. پس چطوری می‌خواهی جوابگوی مسائل روز امت جهانی اسلام باشی؟

مهدی: سبحان الله. الحق و الآنصاف که برای مقام عظمای خدایی اصلح و ابلغ تشریف دارید. اما اتاق فکر بنده روی این مسأله جدّا کار کرده و برایش برنامه داریم. راه حل اینه که ما پیشرفت علوم غیرمفیده رو متوقف می‌کنیم .وقتی علم جدید ایجاد نشد، سؤال فقهی جدید هم ایجاد نمی شود. فهوالمطلوب.

الله: هوم، راست می گی. لکن اگر باب علم را تخته کنید آنوقت تکلیف اوامر قبلی ما چه می شود؟ مگر یادت نیست آخرین نماینده ی تام الاختیار ما در کره ی ارض به مؤمنین مان سفارش کرده که «اطلبوا العلم ولو بالصین»؟

مهدی: چرا یا الله. ولی مثل اینکه فراموش کرده‌اید شما قبلاً همه ی علوم مفیده ی عالم را به جدم ابی طالب مرحمت کرده بودید و این علوم همین‌طوری ارثی به من رسیده. بنابراین اگر مردم سؤال علمی دارند کافیه به خود بنده رجوع کنند. به علاوه بنده همه ی بلاد چین و ماچین را هم مسلمان یا سر به نیست می‌کنم و حدیث جدم منسوخ می شود.

الله: بد فکری نیست. خودم هم از دست این آخوند جماعت خسته شده ام. تازگی به حدی گستاخ شده‌اند که ما را نماینده ی خود در عرش می دانند! بارک‌الله به ذکاوت تو.

مهدی:‌ کوچیک شما هستیم.

الله: این‌قدر حاشیه رفتی لکن اصل مطلب را نگفتی. حالا طرح جامع ات را ارائه بده.

مهدی: قربان طرح طولانیست و در چندین محور پیش می رود. خاطر مبارک را مکدر نمی کنم. فقط به عنوان مقدمه ی دوم یک مختصری درباره ی ساماندهی سپاه ۳۱۳ عرض کنم.

الله: عرض کن. فقط مختصر.

مهدی: به روی چشم. همانطور که مستحضر هستید با این عده ی قلیل، فتح همه ی دنیا کار ساده‌ای نیست. ما به یک گروه شاداب و مدیریت علمی نیاز داریم. بنابراین تصمیم گرفتیم که این ۳۱۳ نفر را به ۲۴ کارگروه مساوی تقسیم کنم و خودم هم از ستاد فرماندهی ام القرا سکان عملیات را در دست دارم.

الله: احسنت، آفرین!

مهدی:‌ مخلصیم! فاز اول عملیات، اجرای دمار شامل است. یعنی ابتدا با یک عملیات غافلگیر کننده به کمک ۲۴ اصله ساروخ اتمی کانون های کفر و الحاد را از لوث وجود اعداءالله پاکسازی می کنیم. هدف‌های عملیاتی اول ما تبعا مراکز تجمع صهیونیست ها و لیبرال ها خواهد بود. هر کدام از کارگروه ها مسئول پاکسازی یکی از نقاط عملیاتی خواهند بود و نقشه های تفصیلی اصابت سواریخ ما به دقت تنظیم شده.

الله:‌ تکلیف حزب من که در طی عملیات شما کشته می‌شوند چه می شود؟ چه فکری برای مسلمین ساکن نواحی اشغالی کرده اید؟

مهدی:‌ تبعا آنها شهدای راه حق محسوب می شوند و نزد بنیاد شهید الاهی روزی می گیرند.

الله: احسنت، احسنت. می‌بینیم که حکمت ۳۱۳ را رمزگشایی کرده ای. ملائکه برای موفقیت طرح حاج مهدی صلوات سناتوری ختم کنید.

[صلوات های خواب آلود ملائکه. خمینی چیزی زیر لب زمزمه می کند]

مهدی‌: [در حال تعظیم] سبحان ربی الأعلا و بحمده.

الله:‌ برای اداره ی دنیا بعد از مرحله ی دمار شامل چه تدبیری داری یا ابن حسن؟

مهدی:‌ یاالله، عرض کنم با توجه به قلّت اصحاب راسخ ما، علاوه بر معاون اول من که رفیق گرمابه و گلستان و دست راست من است، بقیه ی قرارگاه به ۲۴کارگروه های ۱۳ نفره تقسیم می شوند. این چارت سازمانی به نحو بسیار پویا و شاداب طراحی شده به طوری که هر کدام از اصحاب ما همزمان، متخصص پرتاب ساروخ، طراح فتوشاپ،‌ هکر، سردار نیروی انتظامی، تاجر و تحلیل گر دکترینال هستند تا نهایت بهره وری و عزت و سربلندی را در مدیریت اسلامی عالم داشته باشیم. به علاوه چون این کارگروه ها به اقصا نقاط عالم جهانی اسلام اعزام می شوند در هر گروه یک نفر به عنوان نماینده ی بعثه ی این‌جانب انجام وظیفه خواهد کرد و نقش رابط و خبرچین بنده را ایفا می کند. شرح وظایف هر یک از اصحاب و کارگروه ها به طور طور تفصیلی کارشناسی و مستند شده و مدارک اش هم موجوده!

الله: آفرین! آفرین! حالا کی می‌خواهی ظهور کنی تا بگویم ملائک اسب و مدارک ات رو آماده کنند.

مهدی: [با من من] فعلاً باید قدری منتظر بمانیم تا اصحاب مان در ام القرا مقدمات ظهور را فراهم کنند. به محضی که جهادافزار لازم فراهم شده اینجانب به اذن شما ظهور خواهم کرد.

الله: باز هم اما و اگر؟! چه جهادافزاری لازم داری؟ چند فروند طیاره می خواهی؟ چند کرور شهاب ثاقب اتمی و نوترونی لازم داری؟ از این‌ها که در زرادخانه ی الهی فراوان داریم. درخواست بده تا امر کنیم ملائک برایت آماده کنند. لکن چرا منتظر دانشمندان ام القرا نشسته ای؟ مگر به قدرت مطلق ما شک داری؟

مهدی: اسغفرالله ربی و اتوب الیک. بنده فقط یک بار به قدرت ذات حضرت‌عالی شک کردم و آن هم زمانی بود که سربازان خلیفه در بیت پدرم دنبال من می گشتند. آن وقت هر چه ورد می‌خواندم افاقه نمی کرد. فکر کردم شبکه ی ارتباطات وحیانی دیسکانکت کشده و برای یک لحظه ایمانم متزلزل شد. اما ماشاءالله درست وقتی که شحنه ی اول پایش را به زیرزمین بیت گذاشت ورد غیبت اثر کرد و بنده به غیبت صغری آمدم.

الله: هاها... یادش بخیر. انگار همین دیروز بود. به فضل خودمان چقدر بزرگ شدی یا ابن حسن!

مهدی: ما هر چه داریم از برکت مقام عظمای الله داریم.

الله: خوب اینکه مسلم است. نگفتی چرا منتظر این جوجه هسته ای های ام القرا نشستی؟!

مهدی: یا الله از شما پنهان نیست. سنه ی ماضی قصد داشتم عنقریب ظهور کنم لکن یک پیچیدگی های غیرمترقبه ای در سیاست ام القرای اسلام پیش آمد و بلاد کفر هم یک شیطنت هایی در برنامه ی توسعه ی جهادافزارمان کردند که ترجیح دادم مدتی دیگر تأمل کنم.

الله: اوه، باز هم سیاست! زود توضیح بده ببینیم مشکل چی بوده.

مهدی: یا الله، مردمان ام القرا در کار فتنه ای شدند و نزدیک بود زمام امور از دست برود. اعوان و انصارم زحمت زیادی متحمل شدند تا چشم فتنه را در آورند لکن هنوز کاملاً موفق نشده‌اند چون ظاهراً این فتنه چندین میلیون چشم دارد. در این حین آبرو و اعتماد به نفس اصحاب صدمه ی جدی دیده. در ثانی به خاطر فشار استکبار برنامه ی توسعه ی قنابل و سواریخ ما هم دچار سکته شده. بنابراین با رایزنی هایی که با تینک تانک ام در قم داشتم به این نتیجه رسیدم که بهتر است ظهور را تا زمان دستیابی اصحابم به جهادافزار لازم به تعویق بیندازم. و آنگاه دنیای کفر با دیدن اینکه سپاه ما به قله‌های فن آوری قتال رسیده‌ مرعوب خواهند شد و اصحاب هم فرصتی می یابند تا روحیه از دست رفته شان را غنی سازی کنند. از حیث تسلیحاتی هم با استاندارهای دنیوی دمار شامل فاصله ی زیادی داریم.

الله: پس من جواب سیل ندبه های شیعیان تو را چه بدهم؟

مهدی:‌ یا الله بگذارید این‌قدر ندبه کنند تا ندبه دان شان پاره بشود. من که برای فتح دنیا به یک مشت خس و خاشاک نیازی ندارم. این عوام الناس دنیا اگر اهل حق بودند ندای «هل من ناصر ینصرنی» جدم را می شنیدند. با طرح جامع من فتح و اداره ی دنیا با همین سپاه نخبه ی ۳۱۳ میسور خواهد بود.

الله: یا اباصالح، حالا مؤمنین من شده‌اند یک مشت خس و خاشاک؟! فراموش کردی در کتاب ام به همه‌تان توصیه کرده‌ام که «وشاور هم فی الأمر»؟ تو ارزشی برای افکار عمومی ابنای بشر قائل نیستی؟

مهدی: یا الله، من تعجب می کنم! جسارتاً عرض کنم که انگار شما هم دچار هجمه ی فرهنگی شده اید. این سوسول بازی ها مال غربی هاست !

الله: ?what the fuck

[خدمتکار مهدی در گوشش ترجمه می کند]

مهدی: بارالهی من از شما استدعا دارم تکلیف این خدمتگزار ناچیز خودتان را روشن کنید. بالأخره من برای چی قراره ظهور کنم؟

الله: خب معلوم است. برای برافراشتن پرچم اسلام بر فراز قله‌های کره ی ارض.

مهدی: ای ول. رحمت به ارواح پدر و مادر نداشته تان! عرض کنم طبق تحقیقاتی که تینک تانک من به عمل آورده در حال حاضر از هر هفتاد بشر زنده ی کره ی زمین فقط یک نفر شیعه ی اثنی عشری است. ۶۹ نفر بقیه به درجات مختلف در ضلالت مبین هستند. تازه آن یک نفر شیعه هم به ضرس قاطع شناس‌نامه ایست. یعنی شما می‌گویید این آمارها دروغه؟ این همه شیوع کفر و الحاد در ام القرا دروغه؟ اینکه کره ی ارض از بشارت مهدوی من رو برگردانده اند دروغه؟
الله: خب که چی؟
بارالهی، من باز هم تعجب می کنم. قضیه اظهر من الشمس است:‌اگر بخواهیم نگران افکار عمومی عالمیان باشیم که کلاه دین جدّم و علی الخصوص مذهب تشیع پس معرکه است!

الله: همانا پر بیراه هم نمی‌گویی اباصالح. انگار این ۱۲۴ هزار رسول و چند خروار کتاب و جزوه ی راهنما که برای هدایت این ابوالبشر به صراط مستقیم فرستادم کافی نبوده، هیچ، هر سال هم که می‌گذرد حنای الاهی ما کم‌رنگ تر می شود و بازار شک و الحاد و کفر و نفاق پر رونق تر. امان از این اینترنت! امان از این ریچارد داوکینز! به نظرم باید به فکر یک «راه حل نهایی» برای حل معضل این مخلوق دوپا باشیم.

مهدی: قربان ذات کبریایی ات، طبق تحقیقات من برای هدایت مردم به صراط مستقیم اساساً دو راه وجود دارد: روش نرم و روش سخت.

الله: توضیح بده ببینیم.

مهدی: قربان روش نرم به این ترتیب است که حضرت‌عالی با قدرت جل جلاله تان با روش موسوم به مغزشویی تک تک ابنای بشر را از درون به صراط مستقیم هدایت کنید.

الله: من حوصله ی این همه دردسر ندارم. مغز آدمی پیچیده‌ترین ترکیب ماده‌ایست که من در کل کائنات خلق کرده‌ام لهذا شستشوی مغز یک کافر برایم از اداره ی یک کهکشان مشکل‌تر است. به علاوه اگر می‌خواستم مستقیماً وارد صحنه بشوم چرا این لشکر رسولان را برای هدایت خلق فرستادم ؟ چرا به ظهور تو دخیل بسته ام؟

مهدی: قربان خدای چیزفهم! بنابراین تنها راهی که باقی می‌ماند توسل به روش سخت برای هدایت گمراهان است. خلاف عرض می کنم؟

الله: یعنی واقعاً می‌خواهی بعد از ظهورت قاطبه ی ابنای بشر را از دم تیغ بگذرانی؟

مهدی:‌ به اذن الله تعالی، اگر با دیدن هاله ی نورم و شمشیر جدّم متنبه نشدند بله.

الله: آن وقت تکیلف «لا اکراه فی الدین» چه می شود؟

مهدی:‌یا الله، جسارتاً شما این همه فرمایشات متناقض در کتاب مبین تان داشته که مومنان به تناقض عادت دارند. به علاوه به عرض می‌رسانم که این حرف ها مال لیبرال مسلک ها و سانتریست هاست!

جبرائیل [سراسیمه] جناب آقای ولی عصر، می‌فرمایید الله موقع ابلاغ آیه «لااکراه» لیبرال مسلک تشریف داشته اند؟!

مهدی:‌ [با پوزخند] اولاً وقتی دو تا بزرگ‌تر صحبت می‌کنند عمله جات بیت الله خفقان می گیرند. من از شما تعجب می‌کنم چطور توی این ۱۵ میلیارد سال خدمت این چیزهای ساده را یاد نگرفته ای. در ثانی [عکس یک حوری پیر سرخاب سفیداب مالیده را از جیب دشداشه اش در می‌آورد و رو به جبرائیل می گیرد] شما حتماً این خانوم را می شناسید. بگم دور از چشم الله باهاش چه روابطی داشته اید؟ بگم؟... بگم؟

[جبرائیل سرخ شده و سرش را پایین می اندازد]

الله: [با صدای اکو، ناشی از غضب الهی] پایت را از گلیم ات درازتر نکن ای پسر عسکری! مسائل داخلی بیت ما به تو ربطی ندارد. همانا بار دیگر به ملائکه ی ما جسارت کنی می‌فرستم ات حجاز به جای مدیریت دنیا پشکل شتر جمع کنی!

مهدی: [دست و پایش را گم‌کرده] قربان، بنده خاک پای همه ی ملائکه ی درگاه هستم. جسارت این بنده ی ناچیز را ببخشید. استدعا دارم اغماض بفرمایید!

الله: همانا عفویدیم. عرایض ات را ادامه بده اما بدون حاشیه.

مهدی: به روی چشم قبله ی عالم. جسارتاً یادآوری کنم که شما همچنین به جد بزرگوارم بخشنامه کرده بودید که «وقتلواهم حتی لاتکون فتنه». آیا این همه آیه ی قتال دروغه؟ سنت صهیونیست کشی جدم دروغه؟ تاریخ بسط اسلام زیر سایه ی شمشیر دروغه؟ دروغه که ناف ام القرا هم از فتنه در امان نمانده؟ دروغه که روز عاشورا به سنت کائنات دهن کجی می کنند؟ آن وقت ما باید نگران افکار عمومی باشیم؟ باید نگران حفظ چند میلیارد نفوس دهری ناقابل باشیم؟ نه! اتفاقاً لازمه ی رفع فتنه استفاده از روش‌های سخت است. باید مرّ عذاب الاهی را به اهل کفر بچشانیم. البته ما برای خین و خین ریزی هم برنامه داریم و اسنادش هم موجوده. به این ترتیب که...

الله: پس می‌خواهی به سنت عسکری مرحوم هیتلر عمل کنی ای پسر حسن؟

مهدی: البته نه طابق النعل باالنعل. اتاق فکر من روش سایر برادران مجرب در این زمینه را هم کارشناسی کرده. ما به حول و قوه ی شما از یک روش نوین دکترینال برای امحای جمعی استفاده می‌کنیم که سرفصل هایش را اختصارا به استحضار رساندم. اینجا فقط اضافه کنم که من شخصاً با شمشیر جدم ترتیب سران فتنه را خواهم داد و بقیه ی اهل کفر و نفاق را به روش‌های فنآوری پیشرفته معدوم می کنیم.
الله: آفرین، آفرین، احسنت! خب از ذات ما چه کمکی برای اجرای این طرح ظهور برمی آید؟
مهدی: قربان رحمت بیکران تان، در طرح پیش‌بینی شده که حضرت‌عالی هم باید برای پذیرایی از این خیل به درک واصل شدگان در جهنم ظرفیت سازی کنید. ساماندهی پذیرش و عذاب اخروی این همه معصیت کار که شوخی نیست؟

عزرائیل: یا الله، جسارتاً عرض کنم که این آقای ولی عصر پابرهنه وارد حوزه ی استحفاظی بنده شده! با این نقشه ی ایشان لابداً بنده باید بروم غاز بچرانم چون همه ی وظایف ام به بمب اتمی و چه و چه سپرده شده.

نکیر و منکر [با هم] فکر سؤال و جواب همزمان این همه آدم را هم بکنید!

مهدی: [با لحنی سرد رو به عزائیل] حکم جهنم کفار بدون تشریفات رایج اداری و به طور کامپیوتری صادر می شود. [رویش را برمی گرداند] یا الله، جسارتاَ عرض کنم که این ملائکه شما از حیث دانش و فنآوری روز جداً دچار ضیق و حرج هستند. اگر صلاح بدانید اینها را جمیعاً بفرستیم مؤسسه ی امام خمینی تا از حیث علوم عملیه آپدیت بشوند. البته در این مورد هم هماهنگی های لازم صورت گرفته...

عزرائیل: و حتماَ اسنادش هم موجوده! قبله ی عالم، ببین این مهدی مجنون چه خواب‌هایی برای چاکران آستان ات دیده! آخر عمری باید برویم شاگردی مصباح یزدی و …

الله: همانا همگی خفه! ای کسانی که ایمان آورده اید،‌ جلال و جبروت الهی ما را به سخره نگیرید!

جبرائیل [در حال تایپ روی نت بوک اش] بارالهی، اگر اجازه بدهید فرمایش اخیرتان را برای همه ی عالمیان ایمیل کنم؟

مهدی [با نیشخند] می‌بینم که بالأخره یک ملائکه ی آپ تودیت پیدا شد! عضو فیس بوک هم هستی یا جبرائیل؟

جبرائیل: پس چی! وبلاگ هم دارم، [آهی می کشد] اما توی ام القرا فیلتر شده!

الله: عزیزان من، به جای مشاجره با هم به فکر جهاد اکبر باشید. یا اباصالح، اگر درست فهمیده باشم در این طرح تو ذات ما هیچ نقشی ندارد جز اینکه طول و عرض جهنم را اضافه کنیم و ملائک شکنجه گر بیشتری خلق کنیم؟

مهدی: قربان اون ذات ملکوتی ات بشم من! شما کمافی السابق مقام معظم رهبری کائنات خواهید بود. اما برای رفاه خاطر شما، امور جزئی عالم امکان را این فرزند کوچک اهل بیت با معاونت سپاه ۳۱۳ متقبل می شویم.

الله: زنده باشی ای پسر عسکری. چقدر تو به فکر خالق پیرت هستی!

مهدی:‌ [ تعظیم غرّایی می کند] هدف ما جلب رضایت شماست یا الله!

الله: مخلوقات من، برای تسریع ظهور مهدی عج سه صلوات دشمن شکن ختم کنید!

[صدای صلوات کشدار ملائکه... پرده فرو می افتد]

۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

حرف های ما و منشور آنها

در سالگرد کشتار مردم به دست مزدوران ج.ا در سی خرداد ۸۸ . نگاهی به منشور سبز موسوی در نشریه ی خیابان.

منبع: خیابان ۷۴
http://leftsoc.info/xyaban74.pdf